Lustrous moon & venus & love

God is one


با من تماس بگیر خدا...........

شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏
آن وقت من اشتباه می كنم و او
با اشتباه های دلم حال می كند.
دیروز یك فرشته به من می گفت:
تو گوشی دل خود را بد گذاشتی
آن وقت ها كه خدا به تو می زد زنگ
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی؟!
یادش به خیر
آن روزها
مكالمه با خورشید
دفترچه های ذهن كوچك من را
سرشار خاطره می كرد
امروز پاره است
آن سیم ها
كه دلم را
تا آسمان مخابره می كرد.
×××
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار
وقتی كه نیستم
لطفا پیام خودت را
روی پیام گیر دلم بگذار

جمعه 29 دی 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

چه می شود همه از جنس آسمان باشند

چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند
غروب زمزمه پیداست بین آدمها
چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدمها
تمام پنجره ها بی قرار بارانند
چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها
به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو
دلت به وسعت دریاست بین آدمها

جمعه 29 دی 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

نظر جالب یک ریاضیدان درباره زن و شوهر

روزی از دانشمندی ریاضیدان  نظرش را درباره زن و مرد  پرسیدند.

جواب داد:....


اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1

اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10....

اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر  جلوی عدد یک میگذاریم =1000
                                          
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.

جمعه 30 دی 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

مردم چه می گویند؟

می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: ...

فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!... مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند

جمعه 30 دی 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

حرف دلتو بزن!

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر

پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!

جمعه 30 دی 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

بیا بیا.............................

چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام!
3 هفته ای میشد که سر نزدم،حالا ام که اومدم نمیدونم درباره چی بگم؟!
یکم سخته چون نمیدونم اول باید کدوم یکی از این اتفاقایی که تو این مدت افتاده رو تعریف کنم.
خب به ترتیب تاریخ هایی که دارن میگم،اول از همه امتحانا..........یک،دو............
این یعنی اولی و دومین امتحان رو دادیم اما قبل اینکه سومی رو بدیم................یه اتفاقی افتاد که بعد از 92 روزباعث شد  جون بگیرم..............
این سری کاملا بدون برنامه ریزی بود و من فقط  6 ساعت قبل از اینکه سپیده جون رو ببینم تصمیم گرفتم که برم پیشش..............و چون تا آخرین لحظه مطمئن نبودم که میبینمش به سپیده چیزی نگفتم و یهویی رفتم جلو درشون...............وایسا وایسا...دقیقا ساعت 2:40  روز 90.10.11 بود که زنگشون رو زدم،مامان سپیده بود.خودمو معرفی کردم اما ازشون خواستم که به سپیده اطلاع نده که  دلباخته اومده!
چند دقیقه بعد صدای پای سپیده پیچید تو پله ها................و همزمان ضربان قلب من سریعتر شد.........میگن بد دردیه.....کجاشو دیدی؟ ........تازه خوب خوبشه!
"بوی آدمیزاد میاد" این جمله ای بود که سپیده تو آخرین پله گفت و پیچید به سمت من...................مشخصه دیگه بدو بدو رفتم ............پریدم بغلش..........وای نفس.....بالاخره این فراق به پایان رسید....بابا دق کردیم....کجا بودی؟.....بوس،بوس،بوس!
در اینجا نفس جان دستمون رو گرفت و برد به آسمونا.................
2:50 تا 4 یعنی یک ساعت و ده دقیقه را در کنار عشقمان گذراندیم و سپس کم کم رفع زحمت کردیم..........
چه روزی بود اون روز!
نرگس پیام زده بود زینب الان تو ابرایی؟!گریه که نکردی؟!
خلاصه شب هم برگشتیم خونه خودمون............برنامه ریختم واسه ریاضی......اما به هیچ طریق ممکن این برنامه جمع نشد..........کتاب 600 صفحه ایه ریاضی نه تنها ناتمام ماند بلکه به نیمه هم نرسید.........اما دوتا امتحان  که بعده ریاضی دادم عالی بودن،اندیشه و زبان!
90.10.17 امتحانات تموم شد،آُه یادم رفت بگم تو این بین چه هنرنمایی که نکردم..........عین این پسرا بدون اجازه ماشین و از حیاط دو در کردم و با بچه ها رفتیم صفاسیتی.............شبش پدر تو شوک بود،باورش نمیشد که چنین کاری کردم...........چهره ی پدر خنده دار بود........بیچاره یاده شیطنت های دوران نوجوانیه خودش افتاده بود و تو دلش خدارو شکر میکرد که دخترش،پسر نشده  وگرنه نمیتونست کنترل کنه.
دقیقا 90.10.14 بود که با فرمون دادنه نرگس ماشین رو که به صورت خیلی کج در حیاط پارک شده بود از حیاط بیرون بردم و رفتم جاهایی که تا اون موقع نرفته بودم ،خیلی توپ بود..............فقط تو دنده 4 میگازیدم!!!!!!!!!!!!
فقط سرعت!
فرداش بود که پدر پیشنهاد ی داد که یه آن تعجب کردم اما این برام خیلی اهمیت داشت که بهم اعتماد کرد...............پیشنهاده رفتن به اتوبان...................تا آشیونه ی قبلیمون..........انقد خوشحال شدم که حد نداره..............................فقط ته ته دلم یه نقطه ترس داشتم...............بعد از امتحان آماده شدیم و بهاره جلو نشست،شیدا و عاطفه ام پشت..................... پدر هم با ماشین خودش جلوتر از من حرکت کرد،حوب بود.
ولی آخرش به خاطره ترافیک افتضاح ، یه طرف ماشین به یه طرف یه ماشین دیگه کشیده شد،خیلی شدید بود..........احساس میکنم صاحاب ماشین هنوزم داره بهم فحش میده........به خودم.......به پدرو مادرم..........یه نتیجه گرفتم........ساده زندگی کردن چقد زیباست..........بدون دغدغه بودن چه آرامشی داره..اما متأسفانه هرچی بزرگتر میشیم بارو زحمت خودمونو بیشتر میکنیم و تازه چی ؟ فکر میکنیم تو آسایشیم.............فقط اتوبوس.
امروزم که تولده وبلاگمه!
به سلامتی بچه م یه ساله شد..................
فردا هم که اربعینه..........................
بعدشم که تعطیلاته...................تا 23 بهمن..........یعنی........شروع ترم جدید.
خدا کنه تو این عطیلات یه اتفاقایی بیفته که واسه ترم جدید همچین انرزی بگیریم ......
یه کتاب مفید،یه گردش دوستانه،یه فکرای جدید......................برای تحول درونی.....
راستی هنوزم فقط
sepide

چهار شنبه 23 دی 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

*پندهای سه گانه از پیغمبر(ص)*

پندهای سه گانه از پیغمبر(ص) :

از کتاب نصاح:هرکس پس از نماز صبح 100 مرتبه بگوید: لا اله الا الله الملک الحق المبین خداوند سه پاداش به وی عطا نماید:مشکلات دنیا و آخرتش را آسان کند،شر شیطان را از او دفع نماید و ایمانش در برابر سیل گناه محافظت کند.

هرکس پس از نماز ظهر100 مرتبه صلوات بفرستد خداوند سه پاداش به وی عطا می فرماید:شخص را قرض دارش نکند و اگر بدهکار شد قرضش را ادا می کند و ایمانش را حفظ کند و روز قیامت نعمتی را از او بازخواست نفرماید.

هرکس پس از نماز عصر 100 مرتبه بگوید: استغفرالله و اتوب والیه خداوند سه اجر به او مرحمت فرماید:گناهانش را بیامرزد،روزیش را وسیع کند و دعایش را مستجاب نماید.

هرکس پس از نماز مغرب 100 مرتبه بگوید :لا اله الا الله محمد رسول الله خداوند سه نعمت به وی عطا فرماید:ایمانش را در برابر طوفان گناه نگه دارد و از او راضی شود و از عذاب قبر او را ایمن گرداند.

هرکس پس از نماز عشاء 100 مرتبه بگوید: سبحان الله و الحمدالله ولا اله الا الله والله اکبر و لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم خداوند سه لطف در حق او نماید:ده هزار حسنه در نامه عملش بنویسد،ده هزار گناه از او محو کند و پانصد هزار لؤلؤ و زبرجه  برای او در بهشت بسازد.

پنج شنبه 1 دی 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

 



لحظه رفتنیست و خاطره ماندنیست........... تمام ادبیات عشق را به یک نگاه می فروختم ، اگر لحظه ای ماندنی بود و خاطره رفتنی .....


 

Memorabilia of my life 1
Beautiful & lovely Poems
Religion
Sentences of advice
Poems about Friend
Victory in this world and hereafter the shrine of Imam Hussein
Short Story
Memorabilia of my life 2
Memorabilia of my life 3
Advice of Devil
Memorabilia of my life 4
Memorabilia of my life 5
First love
Memorabilia of my life 6
Memorabilia of my life 7
Memorabilia of my life 8
Memorabilia of my life 9
New chapter of my life

 

 روزمره گی
 روز پنجشنبه 96.2.7
 گوشه از خاطرات اواخر فروردین 96
 سومین باری که با هم بودیم 96.1.23....
 دومین باری که با هم بودیم 1396.1.21
 نوروز 1396
 تولد 24 سالگی...95.11.23.....
 یکی از نشانه های دیوونگی...
 برای اولین بار 95.12.25
 روز چهارشنبه 95.7.28
 ماه رمضـــــان 95 (سفـــــر به مشـــهد و تبریــــــز)
 روز چهارشنبه 95.2.15
 نوروز 95
 جشـــن تولــد بیست و سه سالگیـــم
 نیو لوکیشن!
 امتحانات ترم آخر ......خرداد 94
 از 24 تا 26 اردیبهشت.....
 آخرین روز دانشگاه 94.2.23.................
 دو شب پرهیجان
 خانم ....... <3
 وقایع و اتفاقات3
 وقایع و اتفاقات2
 وقایع و اتفاقات
 دیدارررررر هایم با عوووشقم در ایام تعطیلات....
 همینجوری.....
 شنبه شب...93.12.16.........
 روز سه شنبه 93.12.5.......روز مهندس و روز پرستار مبارک!
 سپیده.....!
 روز چهارشنبه 93.11.29.....اولین جلسه تو ترم 8......
 93.11.29.....روز عشق ایرانی مبارک!....
 همین الان یهویی بس که دلم گرفته بود......سه شنبه 8 شب 93.11.28....
 روز شنبه 93.11.25 .....دیدن سپیده برای سومین بار در سال 93......
 بامداد شنبه 93.11.25 ساعت 12:30 تا 1......
 23 بهمن 93..............پنج شنبه!
 عالـــــــــــــی
 این 10 روز
 خنده......دی.....
 یاد خاطرات.....93.11.10 ....آخره شب روزه جمعه.......
 این چن وقت.....
 وااااااااای آخره خنده س.......93.10.10........
 بازم یاده تو آجی گُلی......<3.....
 یه خاطره خیــــــلی خوووووووب <3 <3 <3.....93.10.3 تا 93.10.5.......
 هفته آخر دانشگاه در ترم 7
 از اینور اونور
 دو روزه دانشگاه
 دلم برات تنگ شده........یکشنبه 93.9.2 ساعت 22:30.........
 بازم دانشگاه.....
 شب 93.8.25........
 این روزا.........

 

مهر 1396
ارديبهشت 1396
فروردين 1396
اسفند 1395
بهمن 1395
مهر 1395
تير 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
تير 1394
ارديبهشت 1394
فروردين 1394
اسفند 1393
بهمن 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
مهر 1393
شهريور 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
فروردين 1393
اسفند 1392
بهمن 1392
دی 1392
آذر 1392
آبان 1392
مهر 1392
شهريور 1392
مرداد 1392
تير 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
اسفند 1389
بهمن 1389
دی 1389

 

Desert Rose

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فروزنده ماه و ناهید و مهر و آدرس solarvenus.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دانلود نرم افزار max plus
سامانه انتگرال گیری آنلاین
من و سپیده
computer
به امید غروب یاس و طلوع امید
یه وب مثل نویسنده اش
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

RSS 2.0

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 62
بازدید ماه : 60
بازدید کل : 6815
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 149
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 62
بازدید ماه : 60
بازدید کل : 6815
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 149
تعداد آنلاین : 1
('http://LoxBlog.Com/fs/mouse/048.ani')}

<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->