Lustrous moon & venus & love

God is one


شب جمعه 92.2.27

 وای چقد این شبا داغونم...........وای........

فدات بشم من........فدات بشم آبجی گلممممممممممممممممممممم.......

تو تمام دنیای منی.........تو همانندی نداری..........کسی نمیتونه تو بشه.......

سپیده ه ه ه ه ه ه ه ، من میمیرم برات...........هرشب میمیرم و زنده میشم......

وای ی ی سپیده ....... عمق وجودم صدات میکنه.......داد میزنه میگه سپیده نباشه میمیری......چیکارش کنم؟؟؟؟؟

سپیده ه ه ه ه ه ه............. نگام کن......محتاج اون چشاتم........محتاجتممممممممممممممممممم.......

سپیده ه ه ه ه ه  .......... با من به از این باش.......باور کن جای دوری نمیره........

سپیده ه ه ه ه ......... تو نباشی من هیچی از این دنیا نمیخوام........آخه تو خودت یه دنیایی.........

سپیده ه ه ه ....... دلم میلرزه برات....... آتیش میگیره برات.........جونم فدات..........

سپیده ه ه ...... دستتو بذار رو اون قلب نازنینت......آرزومه سالیان سال بتپه.......

سپیده ه ...... تو به من قول داده بودی....... آخه هیچوقت نباید  زیر قول زد........

سپیده ......  نقابتو بردار......چشماتو باز کن.....به خدا من همون زینبم.....همونی که یه روزی بهش میگفتی آجی ..... یعنی انقد کم لیاقت شدم؟.......یعنی انقد خاره تو چشمت شدم؟.........

چرا اینطوری شد؟؟؟......نمی تونم باور کنم....هیچکدوم از این اتفاقا رو........خدایااااا  من سپیده ی 8 ماه پیش رو میخوام.......همونی که همیشه باهاش میخندیدم........همونی که منو آدم حساب میکرد.....همونی که باهام صمیمی بود.......همون سپیده ی خوب....همونی که غم تو دلش نبود.......آخه چی شد..........؟؟؟؟؟؟

خدا حفظت کنه سپیده جونم....... جدا ازت نمیشه بود........نمیتونم.....نمیتونم..... آخه چرا باید بتونم؟؟؟؟؟......

دلم میخواد که روزو شب فقط پیش خودت باشم...........

خدا سپیده ی منو همیشه حفظ کن........از همه بدی ها......از هرچیزی که نمی پسندی.....

خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا مواظبش نباشی به اون قرآنت قسم ،از دستت خیییییییییییلی ناراحت میشم.........

سپیده یه دونس.......سپیده جووووووووووووووووووووووووووووون.........

 

شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

روز پنجشنبه 92.2.26

ترمی که با املت شروع بشه و تموم بشه بهتر از این نمیشه......

دوستان اگه یادتون باشه اولین روزی که رفتیم دانشگاه بعد از کلاس املت زدیم......و آخرین روز هم با املت تموم شد...

عاطفه : این ترم چرا اینجوری بود؟؟!

زینب : چراااااااا....خیلی خوب بود که.....بار علمیمون کلی زیاد شد.....

امروز یعنی پنجشنبه 92.2.26 روز آخر کلاسا بود......من نرفتم....نمیدونم کی رفته بود....کی نرفته بود....تو خونه بودم......

شب آرزوهاااااا.......هیچ آرزویی ندارم.......چون خدا هرکاری صلاح بدونه برام انجام میده.....من راضیم به رضای اون.....اگه آرزو کنم و دعام مستجاب بشه اون دنیا میخواد بگه آرزوتو مستجاب کردم پس از این دنیات کم میشه اگه مستجاب نکنه خودم ناراحت میشم و غصه میخورم.....پس بیخیال آرزو و آرزوهای دنیایی......دیگه از دنیات سیر شدیم همون آخرتمون خوب کنی کفایت میکنه......

ولی خب برای همدیگه دعا کنیم.....هرکسی تو دلش حداقل یه خواسته داره........حاجت روا شدن همه حاجتمندان....

البته فک میکنم عاقبت بخیری بهترین دعا باشه......خییییییییییلی هم مهمه......اینکه آخرش که سرتو میذاری میمیری چه جور آدمی هستی......امیدوارم هرکی هرچی هست اگه بهترم نمیشه لااقل بدتر نشه........خصوصا خودم....

میریم واسه پاس کردن واحدها........

شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

روز چهارشنبه 92.2.25

از خدا میخوام انقد سرمو شلوغ کنه که وقت نداشته باشم نفس بکشم.....چه برسه بخواهم راجع به مسائل مسخره فکر بکنم......خودش باید کمکم کنه.....

امروز استاد ما رو سر افراز کرد.....اما دیگه چه فایده....اصلا حوصله سر کلاس نشستن رو نداشتم.....قرار شد هر کی تو یه ردیف بشینه و درس گوش بده و با بقلیش حرف نزنه......اول نرگس نشست با فاصله یه صندلی خالی کنارش نشستم.....شیدا هم گفت پس منم اینجا میشینم و صندلی خالی رو پر کرد......سمت چپ نرگس خالی بود..... عاطفه خنده ش گرفته بود....گفت مگه قرار نبود کنار هم نشینیم؟؟؟؟ گفت پس منم همین جا میشینم......بازم 4 تایی کنار هم....از سمت  راست به ترتیب : من، شیدا ، نرگس ، عاطفه.....الهام یکم دیر اومد و رفت ردیف جلو نشست......سمیرا و مهسا هم اون طرف.......

از 11 تا 12:30 سر کلاس بودیم......از اونجایی که همه گرسنه بودیم بازم رویای املت تو مغزمون شکل گرفت.....بازم تصمیم گرفتیم و بازم بعد از کلاس رفتیم مغازه واسه خرید مواد املت........

دو تا بربری.........4 تا تخم مرغ.........یه مقدارم گوجه.....یه دونه فلفل دلمه ای....

عاطفه : ما بچه های خوبی بودیم...خونه زینب اینا ما رو خراب کرد......

همه بچه ها :

بازم بهترین لحظات......

تو، تصور کن که بارون دونه دونه......رو گونه ت حس خوبی مینشونه.....

کناره ساحل دریا، منو تو.....دوباره زندگی و حرکت از ما....

تصور کن که دریا بی قراره....رو سقفش آسمون بارون می باره.....

می باره تا دلم آروم بگیره......دل تو زنده باشه و نمیره....

تصور کن یه قلب پر ز احساس...... که میده دست تو یه شاخه ی یاس

تصور کن که قلبامون یکی شه.......بمونه واسه ی هم تا همیشه...

تصور کن تپش های دلی رو....که جز چشمای تو چیزی نداره....

تصور کن که دیگه آخره راه....محاله هیچکسی تنهات بذاره.....

دستاتو بذار تو دستم......بگو دوستت دارم و هنوز باهات هستم...

بگو دوستت دارم من بیشتر از صد بار........بگو عاشقتم من بیشتر از هر بار

نمیدونی.....همه دنیای منی....همه رویای منی....تو به من زندگی میدی.....

بی تو هرجا باشم....همه حرفای منی....متن انشای منی....جمله دوستت دارم های منی......

دستاتو بذار توی دستم......بگو دوستت دارم و هنوز باهات هستم...

بگو دوستت دارم من بیشتر از صد بار........بگو عاشقتم من بیشتر از هر بار

از ساعت 12:25 تا 2:50 این آهنگ رو تکرار بود...نه به خاطره متنش بلکه به خاطره ریتم شادش.....عجب فضایی بود.....

نرگس و عاطی گوجه ها رو خورد کردن.....من فلفل دلمه ای رو......عاطی تخم مرغ ها رو زد.....

عاطفه در حال شکوندن تخم مرغ : شیدا میندازم بگیر

شیدا : نه بنداز من هد بزنم اینطوری بشکنه بیفته اون تو....

عاطفه : بعد خاله میاد هد میزنه اینطوری پرتت میکنه بیرون.....

شیدا : هد نمیزنه لگد میزنه و....

نرگس : ما رو میندازه بیرون

من سفره رو  آماده کردم.....شیدا از تمام این لحظات فیلم میگرفت......

شیدا خطاب به عاطفه : یه قر بده.....

عاطفه خطاب به شیدا : از خواهر زینب بگیر اون مهارتش بیشتره....نمیدونم چی زده.....

شیدا خطاب به عاطفه : اون رقاصه......الکی نیس خاله میگه زینب رقاصه.....

املت آماده شد.....لوبیا پلوی مامان جوووون هم آماده بود......بعد از املت طعم اون رو هم چشیدیم....تو این بین مامان اومد و ما رو کلی خندوند.......آخره خنده بود حرفاش.....بیچاره نرگس.....هی لقمه تو حلقش گیر میکرد.......

مامان: ای نرگس بد....شیرینی هارم خوردی آخرشم نرفتی.....میگم که....... شیرینی آورده بودن؟؟؟

نرگس : آره( البته با چشم و ابرو)

مامان: از کدوم قنادی بود؟؟؟ باران یا لاله؟؟؟

مامان: خب ، باشه...غذاتو بخور ، نخند.....بعدا حرف میزنیم

ظرف ها رو شستم....

شیدا : زینب هر وقت تو خونه ظرف میشورم یاده ظرف شستن تو میفتم....

مامان خطاب به شیدا : پس همیشه ظرف بشور.....

نرگس رفت ...ساعت 1:40 بود......

مامان : نرگس جان میموندی یه چایی میخوردی بعد....

نرگس: مرسی خاله من زیاد اهل چایی نیستم....

عاطفه : ولی من اهلش هستم خاله......

شیدا : نرگس تو ایستگاه صبر کن ما هم چند دقیقه بعد میایم....

زینب : نه یهو با هم نرید دلم میگیره.......

عاطفه خطاب به زینب : دیوونه.....

یه اصلاح داشتم ......و همه مدل دنس.......آذری.....عربی......آخ آخ آخ بندری یادم رفت......

شیدا و عاطی هم کم کم آماده شدن واسه رفتن....

ساعت تقریبا 3 بود که باهم خداحافظی کردیم......

خدایا بابت خوشی امروزم ازت ممنونم چون تو خواستی به من و دوستام خوش بگذره.....

مررررسی که شرایط خندیدن رو برامون فراهم کردی........

شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

همیشه بخند

اگه الان با کوچکترین چیز خنده ت میگیره، بخند.....نگاه نکن مردم چه جوری راجع به ت قضاوت میکنن....اگه بهت بی احترامی هم کردن بهشون بها نده.....تو بخند.....چون یه روزی انقد غصه هات زیاد میشه که با شنیدن خنده دارترین حرف ها و کارها دیگه نمی تونی بخندی.....اون روزها خیلی دور نیست...هرچی میگذره بیشتر وارد وادی زندگی میشیم....بیشتر غرق میشیم و دیدن روزهایی سرشار از خنده های تلخ ، برامون عادی میشه......اون موقع حتی با یادآوری خاطرات خنده دارمون هم ممکنه خنده مون نگیره و فقط حسرت روزای خوبی که گذشت رو بخوریم.....

پس فقط و فقط بخندین بذارید بهتون بگن دیوونه......

 

شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

شب دوشنبه 92.2.23

یه سری حرفا و یه سری مسیج ها ، خاص یه سری آدمای خاصه.....حیف که نمیشه بهشون گفت و براشون فرستاد.....همون قضیه کنترل مای سلف.....

دلم سوخت واسه قلبی که عاشقونه دست تو دادم......

زندگی داره منو دور میزنه......با هرکی هرچه کردم.....یکی دیگه با من تلافی کرد.....

بعضی ها فک میکنن میتونن جای یه نفرو تو قلب من پر کنن.....عمرا اجازه بدم کسی جایگزینش بشه......

من از خدا میخوام اونو داشته باشم اون دعا میکنه من نباشم......بیچاره خدا.....

من از هیچی ناراضی نیستم ، خب این روزا همه چیو به دست قسمت می سپریم....شاید اینم قسمت بود.....حرفم فقط همینه......اون روزای خوب خییییییلی زود گذشت....همین.

کی میگه غرور بده ؟؟؟؟؟ آدم باید مغرور باشه....با این آدما باید بد رفتار کنی........الان با هرکی مهربون باشی فک میکنه خری و داری بهش سواری میدی.....

..... : زینب جان چرا خودتو کوچیک میکنی!بیخیالش باش!اصلا بهش اس نده.....

خودمو کوچیک میکنم واسه بهترین دوستم مگه چیه؟؟؟؟ چیزی از من کم میشه؟؟؟؟ دارم میگم بهترین دوستم، بعد خودمو کوچیک نکنم؟؟؟؟ من واسش هرکاری میکنم که بهترین دوستم بمونه......

مگه الکیه؟؟؟؟ مگه کشکه؟؟؟ بهش مسیج نده تموم شد رفت؟؟بیخیالش باشم؟؟؟؟؟......اینا نمیدونن من راجع به کی صحبت میکنم....فک میکنن باهاشون شوخی میکنم که اون.....!

فقط خودش نه هیچ کس دیگه.......اون باید با من باشه....هر وقت خواستم اسم بهترین دوستمو بگم باید اون باشه و اسم اونو بگم.....نمیدونم چه جوری جایگاهشو توصیف کنم، خودش همه حرفامو میدونه.....اما اون جایگاه فقط واسه اونه نه هیچکس دیگه اگه قراره نباشه پس هیچ کس دیگه نمیتونه جای اونو پر کنه......یعنی در اون حد....

یا اون یا هیچ کس....

دیگه نمیخوام قطع رابطه کنم که.......خوشم نمیاد از اینکارا که یه سری فسیل انجام میدن......تقی به توقی میخوره کینه به دل میگیرن......عین بچه ها قهر میکنن......

الان یه دنیا باهاش حرف دارم......اینکه انقد تند نرو کارت دارم....ولی من تا این حرفا رو بهش بزنم همدیگرو نکشیم خوبه.......موقعیتش کی پیش بیاد خدا داند......تا اون روز روزه سکوت میگیرم تا بدتر از این نشه......

سه شنبه 24 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

شب یکشنبه 92.2.22

خوش به حال دانشگاتون.......که تو داری اونجا درس میخونی......

خوش به حال دوستتات......اونایی که باهاشون صمیمی هستی.....

خوش به حال گوشیت......که همیشه پیشته......

خوش به حال فکرات......تو ذهن تو هستن......

خوش به حال  زمین.....اون قسمت هایی که تو از اونجا رد میشی......

خوش به حال اکسیژن هایی که وارد شش های تو میشن.....

خوش به حال خودکار.....اونایی که تو میگیری تو دستت.....

خوش به حال متکا.....اونی که تو سرتو میذاری روش و میخوابی......

خوش به حال نیمکت.....صندلی......مبل........تو از اونا واسه نشستن استفاده میکنی....

خوش به حال قلبت.....فکر نمیکنم جسمی بهتر از تو پیدا میکرد که توش بتپه.....

خوش به حال اون خرت.....بیشتر از بعضیا دوسش داری خب.....

خوش به حال خیلی هایی که خیلی بهت نزدیکن و اونایی که نزدیک خواهند شد.......و به یاد تمام اونایی که یه روزی پیش خودشون یه فکرایی میکردن.....

خوش به حال اونایی که الکی با این کارا زندگی رو به خودشون سخت نمی کنن......

من صلاحتو میخوام......هه.....

سه شنبه 24 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

لیاقت

لیاقت یعنی چی؟

هر آدمی یه سرگذشت یا یه دفترچه از کارایی که کرده داره.....یکی زندگیشو پر کرده با هرزگی.....یکی هر روز بهتر از دیروز....با حد وسطا کار ندارم که خودشونم سردرگمن جزء کدوم دسته باشن....

مشخصه که لیاقت اون دوتا دسته با هم فرق داره......آدما خودشون برای خودشون لیاقت تنظیم میکنن.......یکی هر روز خودشو با عزت تر میکنه.....یکی رفته رفته بیشتر غرق کثافت میشه......بعضی ها هم موندن چیکار کنن.....چن روز خوبن چن روز بد......تکلیف خودشونو نمیدونن....بیچاره خدا، هی میکشونه میارتشون تو راه راست اونا هی غرق زیبایی ها و خوشی های زودگذر میشن......

دنیا پر شده از عشق و عاشقی های پوچ و زود گذر که به قرآن پاش بیفته هیشکی هیشکیو تحویل نمی گیره......

به هرکی میرسی یا عاشقه یا معشوق......بین این دو دسته اونایی که سرتا پا غرورن پرچماشون بالاست.....آقاجون تو تنهایی خودشون بمیرنم لااقل اعصاب و روان و خواب راحت دارن یا نه؟!........چیه آخه این دنیای عاشقی که عین ربات، بت پرست میشی......

امروز میگه خداحافظ.....فردا میگه بیا با هم باشیم......هر یه روز در میون این جملات تکرار میشه.....یه روز دعوا یه روز آشتی.....کات کردم.... چسپ شیشه ای زدم واسه یه روز رابطمونو پایدار نگه داره.......خودتو سرکار گذاشتی یا عمتو؟؟؟ عزیز دل من خدا رو خوش نمیاد.......جمله کاملا واضح بود خدا کثافت کاریو دوست نداره......خودتو بمال به نامحرم که عاشقشی........همش که اینجا نیستی...پس فردا بیفتی بمیری اون آشغال فقط یه حمد وسوره نثاره روحت میکنه اونم اگه به حمد و سوره اعتقاد داشته باشه.....فکر نکن مردم انقدر الاف باشن که بعد از مرگت واست کار خیر کنن تو خودت دلت به حال خودت نسوخته دیگه چه انتظاری داری؟!.....

آدم وقتی غرق شد دیگه شد......یکی هم نصیحتش کنه بدتر ناراحت میشه و جواب پس میده.......

قدم برمیداری میری واسه دیدارش؟؟؟؟؟ واسه دیدن چن نفر میخوای بری؟؟؟ با خاطرات کثیف همه اینا میخوای یه  عمر زندگی کنی؟؟؟؟ عذاب وجدان نمیگیری ؟؟؟ حالت از خودت بهم نمیخوره؟؟؟؟ فک نمیکنی که ارزش دختر بودنتو زیر جفت پاهات لگد مال میکنی؟؟؟؟؟عاشق پسر نامحرم میشی؟؟؟؟؟ احساس نمیکنی که خدایی که تو رو آفریده بهترین ها رو برات فراهم میکنه؟؟؟ نمیتونی به قرآن؟؟؟؟؟ نمیتونی یعنی چی؟؟؟؟؟ واسه چی شروع میکنی که نتونی؟؟؟جمع کن این بساط مزخرفو بابا..........

میگن پدر و مادر هر جور بچه رو تربیت کنن بچه همون میشه.......چرا ما تنمون بلرزه واسه خودمون ننگ بدونیم ولی یه سری ها بی غیرت ، تو خیابونا دنبال زندگی آینده شون باشن؟؟؟؟

پسر، شاهزاده باشه با اسب سپیدهش اومده باشه، بهترین باشه از همه نظر..... دختر خیلی خیلی بیجا میکنه باهاش قرار بذاره......من موندم یه سری از مادرا احساس مسئولیتشون کجا رفته؟؟ ترشیدگی دخترشون انقد رو مغزشون تاثیر گذاشته که می بینن و کاری نمیکنن؟؟؟ هر چی یه رسم و رسومی داره......بیا با هم باشیم.....من تو رو میخوامت.....باشه من با تو میمونم تا هر وقتی که قصدشو پیدا کردی بیای خواستگاری من....

یه دو سال بهم دل و قلوه میدن....اعصاب ها داغون...عاشقی و از اینجور بساطا....کلهم مسخره بازی...کثیف ترین چیز همینه......آخ خ خ خ خ من تو را دوست دارم.......زهرمار و دوست داری.......جمع کنید باو...أه أه أه.........

یعنی دیگه انقد از این داستانا شنیدم که حالم از همه چی بهم میخوره.....

صد سال سیاه اگه قدم بردارم برم پسری رو ببینم.......خدایاااا خودت بزن قلم پامو بشکون.....

منو گرفتار این بازی های احساساتی که خیلی از همسن و سالای منو گرفتار کردی نکن، من از این بازی ها خوشم نمیاد خداااااااااااااا..... 

جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

جزء ای اما کلی...

پنج شنبه 92.2.12 : از 12 ظهر با شیدا و نرگس ، بازگشت پیروزمندانه استاد از تعطیلات ،اومدن عاطفه ، عینک دودی و رژ لب ، دیدار با نگار دوست دوران دبیرستان ، جشن واسه روز مادر........خونه

جمعه 92.2.13 : دیداری بدون بوس با سپیده شاید به اندازه 5 دقیقه  تقریبا ساعت 10 صبح بعد از 19 روز، سی دی و یک شاخه رز سرخ، آکات ، دیدار با مینا و همراهی کردن من تا دم مترو ، دو تا اصلاح با یه رنگ مو.....

شنبه 92.2.14 : دیدار با شیدا و عاطفه ، تو کوچه مثله لات ها، برگشت عاطفه و شیدا از میانه راه، ناهار لوبیا پلو با سالاد فصلی که نعنا داشت با شیدا و عاطفه  ، زهره خانوم و الاف شدن ما.....

یکشنبه 92.2.15 : آمار...............

دوشنبه 92.2.16 : از 4:30 تا 7:30 با نرگس بودم.....کافی شاپ ترنج.....بستنی..... دویست و شیش سفید....

سه شنبه 92.2.17 :روز واقعن بدی بود.......استاد پورفلاح هم ما رو کاشت.....تو راه برگشت از یونی کم مونده بود ماشین چپ کنه بازم بنازم به قدرت آیه الکرسی که کمک کرد به راننده تا بتونه جمعش کنه وگرنه من که هیچ ، نرگس به مطبش نمیرسید....

چهارشنبه 92.2.18 :امتحان آمار....جشن واسه تقدیر از اساتید نمونه ای که یکسال برامون زحمت کشیدن که من نرفتم....بعد از ظهرتقریبا ساعت 2 شیدا و عاطفه اومدن خونمون......ساعت 3 رفتن.....

پنجشنبه 92.2.19 :بازم استاد با نیومدنش فضا رو عوض کرد.....سمیرا ماشین آورده بود....همه مهمون الهام رفتیم کافی شاپ.....من طبق معمول بستنی سنتی....شیدا شیرموز.....عاطفه آب طالبی.......الهام آب زرشک......نرگس و سمانه و سمیرا فالوده بستنی..........بعدشم شیدا و عاطفه رفتن دم ایستگاه.....نرگس اومد خونه ما تا ساعت 5:30 ......بقیه هم رفتن خونشون.....شبم که رفتیم اونور.......راستی امروز اولین جلسه درایور شدن الهام و نرگس بود......6 تا 8.... 

پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

گوشه ای از مسیج ها.....

سلام خانم.........عزیزم عیدتون مبارک.....86.1.1

برای شما آرزوی شادی و خوشی میکنم....86.1.1

من به داشتن دانش آموز با احساس و مهربانی مثل شما افتخار می کنم.....86.4.10

دختر خوبم اگر من را دوست داری برای من دعا کن و به خانواده گرامی ات سلام من را برسان.....86.5.17

5 راه برای خوشحال بودن...1-داشتن شاگرد خوب مثله من 2-شاگرد خوبی مثله من 3-داشتن من 4-فقط من 5-من......86.8.16

البته که اینطوره......86.8.16

یک همیشه یک است....شاید در تمام عمرش نتواند بیش از یک باشد....اما بعضی اوقات می تواند یک دنیا باشد.....یک نگاه ، یک خاطره ، یک لبخند ، یک دوست......87.4.8

سلام این نماز بعد از زیارت رجبیه در قسمت اعمال ماه رجب نوشته شده ، در ضمن التماس دعا....87.4.14

ان شاء الله به همه آرزوهات برسی...محتاجم به دعا.....87.4.20

میگن به یاده کسی بخوابی خوابش رو میبینی، میمیرم براتون تا همیشه ببینمتون....87.5.12

خدایا به ما کمک کن اینقدر با جادوی عشق درونمون یکی بشیم که از ما فقط اسمی باقی بمونه و بقیه اش فقط تو باشی....87.5.12

نه بابا؟ چی میگی ی ی ی ی ی ؟!!!......فیس زبون درازی.....87.6.9

اون چیه که از گل بهتره از حوری قشنگ تره، از دنیا با ارزش تره،از فرشته پاکتره؟؟؟واقعا که تو هنوز منو نشناختی؟؟؟...87.6.9

خداوند بی نهایت است! بقدر نیاز تو فرود می آید و به اندازه ی آرزوی تو گسترده می شود و اندازه ایمان تو کارگشاست......87.6.9

الهی ای فلک دیگر نگردی/اگر گرده سر حیدر نگردی/الهی ای نفس بی نام مولا/ اگر از سینه رفتی برنگردی/....شب 21 رمضان.....87.7.1

استشمام عطر خوش عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان.....87.7.9

کم کم غروب ماه خدا دیده می شود/صد حیف از این بساط که برچیده می شود/در این بهار رحمت و غفران و معرفت/ خوشبخت آن کسی است که بخشوده می شود/.......87.7.10

میدونم تا مسیج میاد دعا میکنید من باشم، میخواستم بگم دعاتون مستجاب شد!....87.10.5

زهی خیال باطل!.......87.10.5

نه!خونه مادرم هستم!.....87.12.5

این سال جدید را به شما تبریک می گویم امیدوارم سال خوبی داشته باشید.....88.1.11

من در تار عنکبوتی هستم که نه عنکبوت میل خوردن دارد و نه من راه فرار....88.1.16

جیگرم کباب شد!......88.1.16

به دنبال گناهی هستم که مجازاتش تبعید به قلب شما باشد.....88.1.16

زینب حالت خوبه؟....88.1.16

نه خیلی حالم بده.....خیلی خیلی...88.1.16

چرا؟...88.1.16

کمی درس بخون!.....88.1.16

کار خوبی میکنی!.....88.1.16

یادم نمیاد! چه حرفیه؟....88.1.16

زینب جان باید به خدا فکر کنی.....او می تواند و من ارزش اینهمه محبت شما را ندارم.شرمنده....88.1.16

اشتباه گرفتی فاصله مومنین با من به اندازه ی زمین تا آسمون است....88.1.20

خوب الحمدالله حالت خوبه؟....88.6.17

سلام زینب جان از این به بعد با این شماره با مامانم صحبت کن....88.12.1

تنها پرنده ای کوچک که زیر برگ ها نغمه سرایی میکند برای اثبات وجود خدا کافی است.ویکتور هوگو....88.12.11

یا رب عید است عطا بر همه ده/ بر ماتم و اندوه همه خاتمه ده/ پایان غم همه ظهور مهدیست/ تعجیل فرج به مهدی فاطمه ده/ عید مبارک (تعجیل در فرجش سه صلوات).........89.5.5

اگه اسم آدمارو بارزترین صفت شخصیتشون میذاشتن اسم منو چی میذاشتید؟...89.5.6

زی زی گلو.....89.5.6

ماهی و مرغ و اردک/ کفتر و غاز و لک لک/ خانم طالقانی جونم تولدت مبارک/......89.5.16

متشکرم.....89.5.16

زنده باد آنکس که گاهی یادی از ما میکند، از خجالت  ما را غرق دریا میکند، حال ما میپرسد و از مهربانی های خود، این دل رنجور ما را عطر گل ها می کند....89.7.14

خداوندا دوستانی دارم که سرچشمه محبتند و یادشان مایه آرامش است، دارنده پاکترین خصوصیات، پس خدای من آنان را اکرام کن و بر صفات نیک آنان بیفزای،آمین یا رب العالمین....التماس دعا....89.7.14

یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه....روزت مبارک.....89.7.17

متشکرم......89.7.17

قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد/ ایمان به جز از حب علی پایه ندارد/ گفتم بروم سایه لطفش بنشینم/ گفتا که علی نور بود سایه ندارد/....89.9.3

برام دعا کن......89.10.20

کلی میگم اما فردا کاری دارم دعا کن موفق شوم....89.10.20

شکل یه آدمک.....چیه؟؟؟دلم خواسته الکی اینجا وایستم.....89.10.20

ظاهرا نه اما باطنا آره از معبود مهربانم متشکرم از مهربانی تو هم ممنونم....89.10.21

شنیدی : بیماری ما شد سبب پرسش معشوق....می میرم از این درد که چرا بهترم امروز....89.10.21

خدا آن روز که دنیا را نهاده به هرکس هرچه لایق بوده داده...به بلبل چهچه مستانه داده به جغد هم در خرابه لانه داده به طاووس جعبه شاهانه داده به شیر هم قدرت مردانه داده به من هم عزیزی مثل تو داده....89.10.27

از شما و خانواده شما بسیار ممنونم آش بسیار خوشمزه ای بود.89.11.3

تنت به ناز طبیبان گرفتار مباد/  وجود نازکت آزرده گزند مباد/ سلامت همه آفاق سلامت توست/ به هیچ عارضه شخص تو گرفتار مباد/...89.11.10

سلام !میای دم در..ما جلوی بیت النوریم!...89.11.13

الان میام...89.11.13

از هجر تو بی قرار بودن تا کی؟ بازیچه روزگار بودن تا کی؟ ترسم که چراغ عمرم گردد خاموش/ دور از تو به انتظار بودن تا کی؟عید زهرا و آغاز امامت و ولایت امام زمان(عج) مبارکباد.....89.11.24

ای که گفتی عشق را درمان به هجران کرده اند، کاش میگفتی که هجران را چه درمان کرده اند؟...89.11.28

از خدا خواستم تا راه عشق ورزیدن را به من بیاموزد خداوند گفت به خاطر داشته باش  که در مسیر عشق ورزیدن به من به مقصد دوست داشتن دیگران خواهی رسید......89.12.5

همین که یادم کردی تشکر...همین که مرهم دردی تشکر....در این دنیا که مردم بی وفایند....همین که باوفا بودی تشکر...89.12.5

دل اگر بهر عزیزان نشود گاهی تنگ ، نامش هرگز ننهم دل که به آن گویم سنگ....89.12.10

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد ، ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد، ما تنگ دل و دل نگرانیم، شاهنشه عشق کی کند یاد گدا را.....89.12.21

خداوندا دوستانی دارم رسمشان معرفت، کردارشان جلای روح  و یادشان صفای دل من، پس آنگاه که دست نیاز به سوی تو میاورند ،پر کن از آنچه که در مرام خدایی توست.....89.12.21

و اینک آخرین لحظات سال 89 را به دست خاطره ها می سپاریم!آری سالی دیگر گذشت!...89.12.29

آرزو دارم دلت از غصه ها خالی شود، سهم تو از زندگی، یک عمر خوشحالی شود.عید بر شما و خانواده ی محترمتان مبارک...90.1.1

ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم، دستگیری ولی خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم.باید به ولیعصر(عجل الله فرجه الشریف) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد...دعای تعجیل فرج، دوای دردهاست.مرحوم آیت الله العظمی بهجت.....90.1.17

مینویسم این پیامک را به دوست...ای پیامک صورت او را ببوس....90.1.24

السلام علیک یا فاطمه الزهرا/ این قدر پی قبر من مظلومه نگردید/ هرجا دلتان می شکند قبر من آنجاست/ هرجا که عزا بر من مظلومه گرفتند/ ساکت ننشینید که حسین و حسن آنجاست/......90.1.27

فاصله ها را بگویید بر خود ببالند که خاطره با شما بودن تمام فاصله ها را می شکند....90.2.5

چگونه می توانم تمام لحظه هایی را که چون سرو در مقابلم ایستادید و با شور عشقتان مرا سیراب کردید جبران کنم جز اینکه بهترین درودها و دعاهای خیرم را بدرقه راهتان کنم......روزتان مبارک!...90.2.11

من از این همه محبت شما بسیار سپاس گزارم.90.2.11

اگه جلوی اسم من یه مساوی قرار بدن جلو اون مساوی چی مینویسید؟...90.2.15

زینب= دختر گل ، بامعرفت...90.2.15

گنجشک به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سرپناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت.کجای دنیای تو را گرفته بود؟؟؟خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود، تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پرگشودی...چه بسیار بلاها که به واسطه ی محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخاستی....90.2.19

معلم معمولی حرف میزند، معلم خوب توضیح میدهد، معلم عالی نشان میدهد و معلم خیلی عالی «الهام بخش » است....90.2.26

لحظه هایم را فقط با یاد شما سر میکنم...خستگی هایم را ثبت دفتر میکنم....در خزان دوریتان ای نوگل زیبای من....من شقایق های دلم را بی شما پرپر میکنم.....90.3.7

خدایا به فرشتگانت بسپار در لحظه لحظه نیایش خویش دوستان مرا از یاد نبرند....موفق باشی همیشه....90.3.7

چه دعایی کنمت بهتر از این، که کنار پسر فاطمه هنگام اذان، سحر جمعه ای از سال جدید، پشت دیوار بقیع ، قامتت قد بکشد در دو رکعت، به نمازی که نثاره حرم و گنبد برپاشده ی زهرا بکنی....آمین....سال نو مبارک...92.1.6 

پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

از اینور اونور

الهام خطاب به استاد آز-مدار منطقی : استاد یه دقیقه بکش کنار

استاد آز- مدار منطقی خطاب به الهام :اگه نکشم کنار؟؟؟؟؟

همه بچه ها :

......

راننده تاکسی خطاب به ما : 5 تا دوست....5 تا برادر......5 تا باجناق

شیدا : بچه ها چهارشنبه ها دلم خوشه که پنجشنبه هست اما پنجشنبه ها دلم میگیره که یه هفته همدیگرو نمیبینیم.....

.....

زینب : آقا جون فقط سپیده....فقط و فقط ، سپیده.....

سپیده : فقط عمه ت......فقط...

......

نرگس : بچه ها دقت کردین چقدر به هم عادت کردیم؟؟

بچه ها : آررررره....

.....

خانم طالقانی : مامان که نیستید ولی مامانی که هستید......

خانم طالقانی : ما می ترسیم ستون های علم متزلزل بشه به خاطره همین جمعه ها رو هم میریم....

.......

نرگس : ای کاش چشامونو می بستیم و  چند سال دیگه باز می کردیم و میگفتن این شد و اینجوری شد......

…….

مینا : زینب عجله نکن....(دور دو فرمون)

عمو : زینب خیلی عجله میکنه.....(پارک دوبل)

نرگس : عجله نکن......(دور دو فرمون)

دبیر فیزیک پیش خطاب به من : تو خیلی عجولی، دوست داری یک شب ره صد ساله بری.

خدایا این عجله کاره شیطونه رو از من دور کن....همه دارن تذکر میدن........

.......

عاطفه : نبینم غمتو زی زی.....چی شده؟

عاطفه : أه زینب چته ؟؟؟ اعصابم خورد میشه اینطوری ساکتی....چی شده؟؟؟

نرگس : شنیدم امروز خل شده بودی....چت بود؟

الهام : من اصلا حواسم نبود......تو چرا امروز ناراحتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شیدا  : این امروز یه چیزیش شده......زینب چی شده؟؟؟؟؟؟

نرگس : بهتری رفیق؟؟؟؟؟

......

زینب: الان اذان داده؟

نرگس : نمیدونم از سپیده بپرس....

زینب : وای  ی ی ی ، نرگس هنوز یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

منطقی فکر کنید......به علایق بقیه احترام بذارید......

آقا من خزم...دوستامم خزن....به کسی چه ربطی داره؟؟....اصلا من با خزا حال میکنم.......خز پسندم......هرچی آهنگ خزه گوش میکنم تو با من چیکار داری؟؟؟؟عجبه هاااااااا.....

تو برو آهنگ خارجی گوش کن بگن با کلاسی......من هرچی که بهم حال بده گوش میدم.......

ایرج....آغاسی....عباس قادری...شهرام شب پره......گوگوش....هایده......مهستی...ناهید... شهره......و از همین خز و خیل ها........تو برو بابک جهانبخش و علیرضا روزگار و  آهنگ های سایر بقال های سر کوچه رو گوش بده......باو اینا خواننده نیستن که.....بقال سر کوچه هستن رفتن خواننده شدن.......خواننده یعنی هایده که بعد از 50 سال وقتی آهنگاشو گوش میدی حرفاش هنوز برات تازگی داره......آرامشی که این آهنگ ها دارن عمرا آهنگای امروزی داشته باشن......

حالا از همین جا اعلام کنم به همه دوستان.....عجیب دنبال آهنگای دلکش هستم......میگن گوگوش میرفت شاگردیشو میکرد..... 

جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

روز معلم مبارک......

ای معلم عزیزم ، ای انسان آزاده ، ای شمع فروزان بشریت ، ای راهنمای انسان ها و ای گل زیبا و معطر بوستان علم و دانش که پیوسته  دانش و محبت و راستی را به شاگردانت هدیه میکنی. حرف سین را از گل سرخ ، حرف لام را از گل لاله ، حرف الف را از گل اقاقیا و حرف میم را از گل مریم برداشته و تقدیمتان میکنم....

سلام حرف آشنایی من و شما......

امید است در تمام مراحل زندگی موفق و موید بوده و زیر سایه ی الطاف الهی به خیر و خوشی روزگار سپری کنید....

خانم طالقانی عزیز زبانم قاصر از محبت های بی کران شماست....

از سخن های آموزنده ی شما کمال تشکر دارم و امیدوارم خداوند سالیان سال عمر با عزت نصیبتان بگرداند.

مخصوص روز معلم واسه بهترین معلم......سال سوم راهنمایی

یاده این متن گرامی باد.......امروز تلفنی تبریک گفتم......... 

جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

روز چهارشنبه 92.2.11

 

ساعت 6 بیدار شدم.......دانشگاه رام ندادن.....رو حساب یه سری قانونهای مزخرف.....برگشتم خونه.....ماشینو برداشتم رفتم بگردم......تومیدون بودم که دیدم شیدا وعاطفه دارن میان....با لبخندهای زیبایی که تقدیم هم کردیم سوار شدن و با هم رفتیم ساختمان اداری ، کافی نت و بعد هم رفتیم دنبال نرگس.....

تو یه طبیعت زیبا چن تا عکس یادگاری گرفتیم.....خانه بهداشت و بعد هم دنبال الهام.........بماند که عاطفه خانم چه هنرنمایی که نکردن......با نرگس از خانه بهداشت اومدیم بیرون یهو دیدم ماشین نیست فک کنم یه سکته خفیف زدم.....ماشین و برداشته بود و رفته بود.....خییییییلی عصبانی شدم........بهش گفتم کارت اشتباه بود و قاطی کردم اما بعدش معذرت خواهی کردیم و براش توضیح دادم.......

آخ آخ آخ.....خورد خورد خورد...اگزوز به تپه ها اصابت کرد.....بدجورم خورداااااا....جای پدر خالی بود......

سر کوچه الهام اینا بودیم که ماشین خاموش شد و دیگه روشن نشد......هرچی استارت زدم هیچی به هیچی....نرگس فکر کرد دارم شوخی  میکنم که ماشین روشن نمیشه اما بعد دید دارم جدی میگم......بنزین تموم کرده بود........شیدا و عاطفه هم که رفته بودن دنبال الهام دم خونشون......همزمان آنتن ها هم پریده بود،  نمیشد به کسی زنگ زد......

بالاخره الهام ، عاطفه و شیدا اومدن.....وقتی خوشحال و شاد نشستن تو ماشین گفتیم ماشین روشن نمیشه....تو این بین یه راننده تمام حرکات ما رو زیر نظر داشت......فکر میکرد من استارت زدن بلد نیستم......از تو ماشینش با اشاره گفت یه بار استارت بزن.......واسه خاطره اون یه استارت زدم.....دید نشد ، پیاده شد ، اومد و گفت  خانوما هیچوقت راننده نمیشن......گفتم آقای محترم بنزین تموم کرده وگرنه من بلدم استارت بزنم......گفت: إإإإإإإإإإإإإإإإ؟

خواستم بگم مرض ولی مراعات کردم......هل دادن....با اون ته مونده بنزین، ماشین روشن شد......سریع زدم رو گاز تا بنزینش تو باک بمونه و گازیدم به سمت خونه.....حالا تو این بین عاطفه و نرگس و شیدا و  الهام  در حال خوندن آیه الکرسی بودن.......خوشم میاد همه رفیقام با آیه الکرسی  مَچ هستن.......رسیدیم خونه....اصلا مگه میشه با وجود خوندن آیه الکرسی مشکلت حل نشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

از مخمصه بیرون اومدیم و خیالم راحت شد.......

بعدش دانشگاه ، ساختمان اداری، کافی نت و خونه ما تا ساعت 3....ابته نرگس 1:30 رفت....الهام هم که رفته بود سر کلاس......اما شیدا و عاطی ناهار خونه ما بودن......خورشت قیمه.....

خوش گذشت اما بعد از اون اتفاقا یه حسی بهم دست داد که بازم به خاطره یه سری مسائل افسوس خوردم......اما خب امروزم تجربه شد..... 

 

جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

روز جمعه 92.2.6

امروز دو دل بودم که برم یا نه اما به خاطره تیکه های مینا هم که شده و خراب نشدن پیش هانیه  سوییچو از پدر گرفتم... رفتم دنبال مینا و بعد دنبال هانیه بعد هم رفتیم میدان شاه........از اونجا دور زدیم و رفتیم جاهای دیگه........آخره خنده بودن این دوتا.....راستی قصد داشتم برم محل شیدا اینا ولی یه انرژی ای منو برگردوند.......

مینا : هانیه زیر بزن.....ملوانان......خلبانان.....

هانیه : زینب سلول هاش مرده......زینب الان زنده ای؟؟؟؟؟...تکون نده اون سلول های مردتو........

مینا : ما هر جا باید یه بت بزرگ داشته باشیم......اونجا مریم.....اینجا هم زینب بت بزرگمونه.....

مینا : مهدی باکری ما خودمونو میسپریم به تو.....ما رو سالم برگردون......

هانیه و مینا کلا در نقش بوق بودن......آقا صبر کن....آقا نیا......آقا برو برو.......آقاااااااااااااا.....

تمام مسیرو من به اونا میگفتم دوستان آروم تر، اما وقتی آهنگ " تو عزیزه دلمی منصور" شروع شد اونا داشتن منو آروم میکردن و بابت سلامتیشون کلی نگران........

برگشتیم محل خودمون رفتیم بوستان تا هانیه یه سری به گروهشون بزنه...... بعد هانیه رو رسوندمو بعد مینا.......

از ساعت 11:30 تا ساعت 1:30 با هم بودیم.......

خیییییییییلی خوش گذشت......

جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

روز پنجشنبه 92.2.5

امروز اول صب یه دستی به ماشین کشیدم به هوای اینکه با بروبچ بریم دوردور......اما دیر اومدن و ماشین از دستم رفت......اول سرکارشون گذاشتم که خونه نیستم و با خانواده رفتم و اونا راهی دانشگاه شدن اما چن مین بعد زنگ زدم گفتم بیاین خونه ام.......

اول شیدا و عاطفه اومدن بعد نرگس برامون ناهار آورد........وقتی خبری از استاد نشد الهام و سمانه و سمیراهم اومدن........6 تا مهمون داشتم......

أصن یه وضعی بودااااااا....یک ربع سر هیچی خندیدیم......اون خاطره شد.......من میخندیدم ......بچه ها هم از مدل خندیدن من خوششون میومد اونا هم پشت من........تا حدی که اشک از چشامون رووونه شد........

سرم شستسو........خط چشم.......

یه چای تازه دم.....

سمانه : زینب جان یه دقیقه بیا بشین بابا ما اومدیم خودتو ببینیم.....وای خدا این جمله سمانه ترکوند.....

منم در ذوق و شوق دیدن سپیده........چقدر واسه اون گل ها زحمت کشیدم......

بعد از کلی صحبت ساعت 4 اینا بود راهی ایستگاه شدیم.....شیدا سر درد داشت اما با دیدن یه نفر غرق در خنده شده بود یه لحظه نگاش کردم به عاطفه گفتم این همونی نبود که سرش درد میکرد؟؟؟؟؟

عاطی هم سر درد داشت اونم با دیدن یه نفر خوب شد.....منم بلند داد زدم گفتم خداااااا منم سرم درد میکنه......آقا اینا همه خندیدن.....

اول با عاطی و یه نفر خداحافظی کردیم و بعد با شیدا و یه نفر........

یه جایی بود که منم داشتم دوتا میشدم.....ولی شروع کردم به خوندن اون آیه پرقدرت (آیه الکرسی) که اتوبوس و خدا رسوند و فرار کردم.....

بعدازظهر با مینا و هانیه بودم...هانیه رو بعد از 71 روز دیدم.......و قرار روز جمعه رو گذاشتیم......

روز خیلی خوبی بود.......

جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

S to Z

 

کی فکرشو میکرد زینب؟ که من و تو روزی  دوستای صمیمی هم بشیم!! 91.3.30

اگه بعضی وقت ها کاری میکنم یا حرفی میزنم که ناراحتت میکنم به دل نگیر، همش از سر شوخیه و راحتی زیادیه که باهات دارم......امیدوارم روز به روز بهتر و  صمیمی تر بشیم...91.3.30

از دوستی باهات خوشحالم.....خیلی خیلی....91.7.17

مررررررررررسی خواهر خودمممممممممم......91.9.21

واااااااا......زینب؟؟؟؟؟اینجوری نگو جان من!!!...91.9.12

نمی خوای حرف بزنی؟؟؟؟.....91.9.13

دیوونه یه چیز بگو بفهمم زنده ای...91.9.13

صد سال گذشت!!!با توأما!!!91.9.13

من که می دونم داری مسیجامو میخونی!چرا با من قهر کردی حالا؟مگه من چند تا دوست مثل تو دارم؟؟91.9.13

چه عجب چشم من به یه اس تو روشن شد....دیووونه........91.9.14

خل و دیووونه چراغ خونه....91.9.14

شب گوود خواهر دیوونه....91.9.14

حرف دهنتو بفهم!انقد خودتو بزرگ نبین !اوکی؟آفرین!...91.9.19

چرا فکر میکنی دانای کلی؟چرا فک میکنی هیچ کس عقل نداره جز تو؟چرا فک میکنی من هر کاری میکنم هرزگیه؟91.9.19

زینب!زینب!خاک تو سر من بشه که نتونستم خود واقعیتمو بهتون نشون بدم...!....91.9.19

غصه نخور حالا!پشت قبالم شرط میذارم......91.9.19

سلامتی دوستی که یه روز میادسر خاکم؛ نمیتونم جلوش بلند شم ولی خاک زیر پاشم......91.9.27

اگر پنهانی از چشمم ولی در خاطرم هستی،اگر نزدیک من نیستی ولی در قلب من هستی...91.10.22

در گلشن قلب جز گل عشق نکار.....91.12.7

دوباره اسفند رسید!موعد خانه تکانی!به خانه دل که رسیدم یادت را دیدم نه غباری داشت و نه کهنه شده بود...مهرت جاودانه در دلم خواهد ماند......91.12.29

با توأم کهنه رفیق،یاد ایام قشنگی که گذشت......کنج قلبم گرم است!در همه حال بیادت هستم.آرزویم این است،تن تو سالم و روحت شاداب،دل یکدانه تو سبز و بهاری،روزگارت خوش باد....92.1.9

زندگی یعنی بخندی هرچند که غمگینی،ببخشی هرچند که دلگیری...اینگونه باید زیست هرچند که آسان نیست.....باشه....92.1.15

به کسی نگی چشمون بزنن.......91.5.26 

 

جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

Z to S

آیا میدانید که آدمی بس دوست داشتنی هستید؟

آیا میدانید لحظه ای از خاطرمان دور نیستید؟

آیا میدانید سلطان قلبها با نام شما معنا پیدا میکند؟

آیا میدانید که بسیار دوستتان داریم؟

آیا میدانید که وجودتان کاملا عزیز است؟

آیا میدانید که اگر نباشید ما هم نیستیم؟

...................

من نمیدونم چرا تا میام بخوابم میای بست میشینی تو احساسات و روانه من....صبحم که با یه خلوار خواب بیدار میشم و تا ساعت ها تو فکرتم......

.........

هیچی به اندازه بوسیدنت برام آرامش بخش نیست....بی نهایت دوستت دارم.......

........

ضرورت بودنت همیشگیست، فرقی نمیکند، چه در کنار من....چه در خاطره من......

............

میدونی الان چی میچسبه؟ لباس گرم بپوشی بری بلندترین نقطه کوه....دست سپیده رو بگیری....سرتو تکیه بدی به شونه هاش.....بشینی همون جا.....واسه چند مین همه جارو از اونجا دید بزنی....آدم شارژش over flow  میشه....91.8.23

.........

چه جوری میشه از راه دور لپ کسی رو کشید و ماچش کرد؟؟؟

.....

میشه از تلفنت استفاده کنم؟؟؟ میخوام زنگ بزنم به خدا، بابت خواهر دوست داشتنی ای مثله تو تشکر کنم.....اینو واسه هرکی که فکر میکنی خواهرته بفرست...امروز روز عشق به خواهره...امیدوارم منم یکیشون باشم.....دوستت دارم خواهری......91.8.22

.....

من عاشقت میمونم.....تو دوست داری من آدم بشم آیا؟؟؟؟91.8.20

..........

نیم نگاهت را به تمامی دنیا نخواهم فروخت، بی آنکه ذره ای به یادم باشی.....

...........

چیزه دیگه ام که بلد نیستی....به همین توله هم راضی هستیم.....

......

لطفن منو ناراحت کن....شریک غمت کن.....بهم بگو چی شده؟91.8.16

.....

داری موج میفرستی؟ دارن میان .....همشونو میگیرم.....نفرست این امواجو....دارم میمیرم...

....

آره ، اینجور موقع ها دلم میخواد هرچی خندیدم بالا بیارم ولی تو از دستم ناراحت نباشی ، اصلا وقتی ضدحال میزنی دنیام بهم میریزه....91.8.3

اونا خوابیدن....من خوابم نمیاد....توأم بخواب....ولی هیچوقت یادت نره تا آخره عمرم عاشقتم....ممکنه مقدارش کمو زیاد بشه اما هیچوقت از بین نمیره.....هیچوقت.........شبت گوود......

آره داشتن دوست خوب نعمت، خدایا بی نهایت شکر که بهترین دوست رو دارم....90.10.16

یه چی میگم یه چی میشنوی...ماه به تمام معناست این عشق من.....باورش سخته ولی جزء موجودات خاص زمین و زمانه.....ببین اصلا اون نباشه میخوام دنیا نباشه.....90.10.25

یه دونس....دوردونس.....تکه......چی بگم از اوصاف نیکش که هرچی بگم کم گفتم ،اصلا قابل وصف نیست......الکی نیست که عشق خطابش میکنم.....عمق وجودش زیباست...90.10.25

بهش نمیگن گل بلکه میگن سروره گل ها....میگن جیگر طلا (جیگری که جنسش طلا باشه)....میگن عسل....میگن نفس که اگه نباشه زندگی نیست....90.10.25

سپیده تمام شب رو داشتم خواب میدیدم....خواب آهنگ....هی دونه دونه داره به آهنگای اون فایلم اضافه میشه....حدودا 20-30 تا شده بود....کیف کرده بودم اما حیف.....90.11.18

پیش کسی نگی ها.....چشمون بزنن.....ایشالا صمیمی بمونیم....91.3.30

فک کن شوهرتم ترک باشه...همه جا با خودم میری حتی سوپر محل.......91.5.9

با سیبیلشون چیکار داری؟هیچی دیگه تا آخره عمر روانیت میکنه با این تعصب بی جاش....خدا نصیب نکنه...91.5.9

من جزء خوبی چیزه دیگه نمیبینم....تو بهترینی سپیده.....فقط فکره روز جدایی عذابم میده...اینکه یه روز همه چی از این رو به اون رو بشه اشکمو در میاره....91.6.16

دیگه هر نوعش یه جوری عذابم میده....مرگ، ازدواج،  دوری.........91.6.16

جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

یه حس بد

با آهنگ پل خانم گوگوش باید اشک ریخت.....آخرین بار واسه سپیده هق هق زدم......نمیدونم کی....اما همین چن ماه پیش بود.....وقتی که دنیا ، رو سرم خراب شد......وقتی که مونده بودم شیر گاز رو باز کنم یا لوله بخاری رو دربیارم......همون شبی که پس فردا صبحش شیدا گفت سپیده میگه من زینب رو از همه دوستام بیشتر دوس دارم ، من ازش دورم تو مثه خواهرم میمونی مراقبش باش.....همون شب.......صدای شیدا رو که حرفای سپیده رو دربر داشت ضبط کردم.......از اون شب به بعد این آهنگ رو گوش نداده بودم.......چون خاطره ی خوبی ازش نداشتم.....

اما دیشب به خاطره یکی دیگه با همون آهنگ ......

میدونم ارزش نداره.......اما بغض که این چیزا حالیش نیست......

نمیدونم شاید دلیل این اشک ها چیزه دیگه ای بوده....اما......

بذار قسمت کنیم تنهاییمون رو.......میون سفره ی شب تو با من

بذار بین من و تو دستای ما......پلی باشه واسه از خود گذشتن

چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

روز سه شنبه 92.2.3

منه نوعی هرچقدرم خار باشم بنده ی خدایی هستم که خودش خلقم کرده.......

من اگه کورم ، کرم و هزارتا عیب و ایراد دیگه دارم ، عشقش کشیده اینجوری درستم کنه......اون اگه بخواد منو تو دل هرکسی که صلاح بدونه عزیز میکنه......و همینطور اگه بخواد منو از چشم همه میندازه.......اون اگه بخواد نشدنی ترین کارها رو هم شدنی میکنه......اگه نخواد نمیذاره یه پیچ و مهره رو به هم پیچ کنی.......صلاح میدونه......

مگه دنیا به زور بازوی تو داره میچرخه که هی منم منم میکنی؟؟؟؟ زور بازوتو به من نشون میدی؟؟؟ آهان سن بالاتو به رخ من میکشی؟؟؟؟ باو هیچکس از این چیزا خیر ندیده...........

اونی که اون بالا نشسته و نظاره گر کارای ماست، همه چیو از قبل طراحی کرده......تو بیخود لاف نزن.....

خدا حرکتات خیلی سنگینه......تو مری گیر کرده........

خدااااااااااااااااااااا.........ازعمق وجودم صدات میکنم.......کاری ندارم باهات........فقط سردرگم برنامه ریزیتم.....

اینجاست که میگن "الله اکبر"......

حالا یه سوال دارم ازت........واسه کی نگه داشتیش؟؟؟؟؟؟؟

از اول تمایل نداشتم.......یادته؟؟؟.....نه ، جونه زینب یادته؟؟؟....... خداییش خیال همه رو راحت کردی......بدجور چاکرتم.....اما من هنوزم در انتظار آینده ش هستم......میخوام ببینم کی لیاقت طرف مقابلشو نداشت....

اما  گناه داشتن ، چرا لقمه رو دور سرشون چرخوندی و مغز یه سری ها رو به یه جایی فرستادی؟؟؟ چون میخوام رو مساله ریز بشم واسم خیلی مهم شده که منظور از این حرکت یعنی چی؟؟؟

وای که اگه شاخ در آوردن حقیقت داشت من الان چن تا درآورده بودم.......

الان میدونی چی میچسبه؟؟؟؟ سرتو بذاری رو مهر بگی خدا جووون دمت گرم.....مثله همیشه هوامو داشتی......تو اگه صلاح ندونی ما راضی نیستیم نفس بکشیم............

چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

اینم از اون باحالاست......

 

دوستت دارم میدونی....تا وقتی مهربونی

این قصه رو میتونی.......از تو چشام بخونی

یه عمریه باهاتم.......عاشق یک نگاتم

میون صدتا عاشق.....دربه در و فداتم

تو نور این چشامی.....خنده رو لبامی

دنیا خیلی قشنگه....وقتی که تو باهامی

تو قحطی محبت....دادیم به عشق هم عادت

رو بال مهربونی.....رفتم تا بی نهایت

تو اوج آسمون ها....دارم ز تو حکایت

رنگ چشات عسل....طعم لبت عسل

اسم که شیرینه.....اونم بذار عسل

چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

یه شعر باحال.....

 

دل به دام اون زلفای سیاهت ونده/

من اسیرتم قیمت نگات چنده/

شاخه ی گلی زیر پایه تو، خارم....یارم/

نازنین من با تو تا ابد یارم.....بشی یارم/

هرچی میدونی تو گرون بگو....میمیرم برات ، نرخ جوون بگو/

من خودم خریدارم......وای چقد دوستت دارم/

وای اگه یه روز بی وفا بشی.....دشمن دل مبتلا بشی....

من به جووون خریدارم....وای چقدر دوستت دارم...

تو از اول میدونستی من چقدر دوستت دارم....تو میگفتی نمیرم ، نمیشه که تنهات بذارم......تو به من گفته بودی بازم بگو دوستت دارم

عشق من گرفتارم......وای چقدر دوستت دارم...............

چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

 



لحظه رفتنیست و خاطره ماندنیست........... تمام ادبیات عشق را به یک نگاه می فروختم ، اگر لحظه ای ماندنی بود و خاطره رفتنی .....


 

Memorabilia of my life 1
Beautiful & lovely Poems
Religion
Sentences of advice
Poems about Friend
Victory in this world and hereafter the shrine of Imam Hussein
Short Story
Memorabilia of my life 2
Memorabilia of my life 3
Advice of Devil
Memorabilia of my life 4
Memorabilia of my life 5
First love
Memorabilia of my life 6
Memorabilia of my life 7
Memorabilia of my life 8
Memorabilia of my life 9
New chapter of my life

 

 روزمره گی
 روز پنجشنبه 96.2.7
 گوشه از خاطرات اواخر فروردین 96
 سومین باری که با هم بودیم 96.1.23....
 دومین باری که با هم بودیم 1396.1.21
 نوروز 1396
 تولد 24 سالگی...95.11.23.....
 یکی از نشانه های دیوونگی...
 برای اولین بار 95.12.25
 روز چهارشنبه 95.7.28
 ماه رمضـــــان 95 (سفـــــر به مشـــهد و تبریــــــز)
 روز چهارشنبه 95.2.15
 نوروز 95
 جشـــن تولــد بیست و سه سالگیـــم
 نیو لوکیشن!
 امتحانات ترم آخر ......خرداد 94
 از 24 تا 26 اردیبهشت.....
 آخرین روز دانشگاه 94.2.23.................
 دو شب پرهیجان
 خانم ....... <3
 وقایع و اتفاقات3
 وقایع و اتفاقات2
 وقایع و اتفاقات
 دیدارررررر هایم با عوووشقم در ایام تعطیلات....
 همینجوری.....
 شنبه شب...93.12.16.........
 روز سه شنبه 93.12.5.......روز مهندس و روز پرستار مبارک!
 سپیده.....!
 روز چهارشنبه 93.11.29.....اولین جلسه تو ترم 8......
 93.11.29.....روز عشق ایرانی مبارک!....
 همین الان یهویی بس که دلم گرفته بود......سه شنبه 8 شب 93.11.28....
 روز شنبه 93.11.25 .....دیدن سپیده برای سومین بار در سال 93......
 بامداد شنبه 93.11.25 ساعت 12:30 تا 1......
 23 بهمن 93..............پنج شنبه!
 عالـــــــــــــی
 این 10 روز
 خنده......دی.....
 یاد خاطرات.....93.11.10 ....آخره شب روزه جمعه.......
 این چن وقت.....
 وااااااااای آخره خنده س.......93.10.10........
 بازم یاده تو آجی گُلی......<3.....
 یه خاطره خیــــــلی خوووووووب <3 <3 <3.....93.10.3 تا 93.10.5.......
 هفته آخر دانشگاه در ترم 7
 از اینور اونور
 دو روزه دانشگاه
 دلم برات تنگ شده........یکشنبه 93.9.2 ساعت 22:30.........
 بازم دانشگاه.....
 شب 93.8.25........
 این روزا.........

 

مهر 1396
ارديبهشت 1396
فروردين 1396
اسفند 1395
بهمن 1395
مهر 1395
تير 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
تير 1394
ارديبهشت 1394
فروردين 1394
اسفند 1393
بهمن 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
مهر 1393
شهريور 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
فروردين 1393
اسفند 1392
بهمن 1392
دی 1392
آذر 1392
آبان 1392
مهر 1392
شهريور 1392
مرداد 1392
تير 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
اسفند 1389
بهمن 1389
دی 1389

 

Desert Rose

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فروزنده ماه و ناهید و مهر و آدرس solarvenus.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دانلود نرم افزار max plus
سامانه انتگرال گیری آنلاین
من و سپیده
computer
به امید غروب یاس و طلوع امید
یه وب مثل نویسنده اش
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

RSS 2.0

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 49
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 81
بازدید ماه : 79
بازدید کل : 6834
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 149
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 49
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 81
بازدید ماه : 79
بازدید کل : 6834
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 149
تعداد آنلاین : 1
('http://LoxBlog.Com/fs/mouse/048.ani')}

<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->