از همون بچگی شلوغ و شیطون بودم همش فکر اینکه چه جوری ط رف مقابلمو سرکار بذارم عاشق اذیت کردن دیگرانم اینکه حرص طرفو دربیارم دیونش کنم آخ که نمیدونی چه لذتی داره.
تقریبا همه با این خصلتم آشنا هستن البته قصدم واقعا اذیت و آزارشون نیست این علاقه به اونها باعث میشه که به طرفشون برمو باهاشون شوخی کنم اگه از طرف خوشم نیاد توفم طرفش نمیندازم.
چن وقتی میشه که تصمیم دارم دیگه اینکارارو بذارم کنار،چون شوخی شوخی دارم دروغگو حساب میشم خصلتی که بعد از حسادت بدترین اخلاقه،حالم از خودم بهم میخوره.این همه گناه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا خدا این طرفم یه نگاه کن دارم تو باتلاق گناه غرق میشم،خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کمکم کن.
چند وقتی میشه دوباره خیلی از خدا دور شدم . احساس میکنم پست و کثیف شدم قبلا خیلی بهتر بودم.
آخه خدا این چه امتحانیه؟
سنگدل بودن خیلی عذابم میده،خدا جون چرا نمیذاری برات اشک بریزمو دردودل کنم؟ این قساوت قلب بخاطره کدوم گناهه بزرگمه؟
خدایا چرا دیگه نماز صب بیدارم نمیکنی ؟ خدایااااااااااااااااااااااااا بیدارم کن میخوام بازم دعای نور بخونم،میخوام 4 تا آیه الکرسی بعد از نماز صبمو بازم بخونم خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خسته شدم از خوندن قضای نماز صب اونم ساعت 5 بعدازظهر بعد از خوندن نماز ظهروعصر آخه بکشی که بهتره چرا اجازه میدی به اون شیطون لعنت شده که انقد وسوسم کنه؟
آخه این چه نمازیه؟ این چه زندگیه ؟ بزن تو سرم د بزن دیگه . . . . توف بهت زینب، توف که تو رجب 1 روز بیشتر روزه نگرفتی زینب تو واقعا همون زینبی؟؟ نه اون زینب با تو فرق میکرد خیلی فرق میکرد،
آخه خاک بر سرت چرا هرچی میگذره خودتو میبازی؟ زینب آدم شو . . گذشتتو بخر.
خدا جون چرا دیگه بهم اجازه نمیدی نمازمو اول وقت بخونم؟ خدا دلم برات تنگ شده خداااااااااااااااااااااااااا
خدا جونم ازت خواهش میکنم تنهام نذار آخه من به جز تو کسی رو ندارم.
آخ که چقد دلم تنگ شده واسه گریه کردنهای شب های قدر، دلم بیت النور میخواد.
خیلی گستاخ و نترس شدم، نذار گذشتمو بیشتر از این خراب کنم،نذار بیشتر از این سخت دل شم راهنماییم کن ،کمکم کن گناه نکنم باور کن شرمندتم شرمندتم خدا، چرا آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جدا که چه خدای بزرگی داریم.با اینهمه گناه بهمون نفس میده.
خدایا n بار به خاطره همه نعمت هایی که بهم دادی ممنونتم ولی هیچوقت نذار این نعمت های زیادی که بهم دادی مانع یاد کردنت باشه خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا آخه زینبت خیلی تنها،شرمندته،بدبخته،خدایا ازت خواهش میکنم کمکش کن.
دوباره باید برم غسال خونه اینجوری آدم نمیشم.
مینا جون کجایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کجایی که زینب دوباره غرق کثافت شده.
نه باید برم باید برم جنازه هارو ببینم.
چرا انقد سریع یادم میره ؟
میترسم ازت ،خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا میترسم ازت، میترسم به خاطره گناهایی که کردم ؟
منم عین اونا یه روز میمیرم ، میترسم .....................................................
محدثه دختری بود که پارسال شب 21 ماه رمضون تو غسال خونه مثل همه مرده های دیگه شستنش
اما اون فقط 16 سالش بود که به خاطره سرطان پوست عزرائیل جونشو گرفته بود.چقد گریه دار بود مینا زد بیرون ولی من هنوزم احتیاج داشتم.
چقد بد میشستن،چرا کفن هارو انقد محکم میبندن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دردم میاد، خدا جون بگو زینب گناه کارتو آروم پرت کنن.
چه صحنه دردناکی بود مادر محدثه از همه بدتر . . . چه دنیای بی وفایی بابا آخه 16 سال بزرگش کرده بود یه رحمی میکردی.
کفن هارو پیچیدن،سوراخ هارو پوشوندن دستا رو صاف کشیده بودن یه روسری از جنس همون کفن سرش کردن از اون رشته پارچه ها که بازم از جنس پارچه سفیدی بود استفاده کردن همه چی آماده بود کلی رشته پارچه واسه محکم بستن کنار دیوار آویزون بود،محکم کشیدنشو بستن.
خانوادش میکوبیدن به شیشه. . .
سرو صدا زیاد شد داشتن میذاشتنش تو پلاستیک آخه تابستون بود.
همین موقع ها بود که مینا اومد دنبالمو گفت که زینب بسته دیگه بیا بریم حالت بد میشه.
بیرون غسالخونه کمی ایست کردیم تابلو رفت بالا محدثه . .. .
یعنی آمادس الان میاد بیرون چه سروصدایی که از بیرونیا در نیومد تقریبا 1 ساعت بیشتر طول نکشید که بردنش.
تموم شد
ببین روزانه چقد میانو میرن.
پارسالم همین حسو حالو داشتم باید بذارم تو برنامه یه سر برم بلکه آدم بشم.
ولی خدا بازم اول خودت باید کمکم کنی تا آدم شم