قدیما چقدر زندگی کردن راحتر بود......کاش یکم قدیمی بودم......اقلا خیلی از پستی و بلندی های زندگی رو چند سال پیش گذرونده بودم...
اون موقع که ارتباطات فقط رفت و آمدها بود.....وقتی که همه چی محدود بود و اینهمه گستردگی ارتباطات وجود نداشت....
کاش میشد برگردم به چند سال قبل....زیاد نه ، فقط 5 سال پیش.
اون موقع که آرزوم داشتن یه لپ تاب بود......فقط لپ تاب.
اون موقع که به دوستم شیدا گفتم : "چه جوری یه ایمیل بسازم؟ "
اون موقع که تازه همه چی شروع شد....
ای کاش منم مثله خیلی از دوستای دیگم عشق سیستم نبودم....
خدایا چرا نمی زنی تو گوشم؟؟؟خدایا چه جوری میتونم همون زینب شم؟؟؟؟
همون زینب 5 سال پیش که اوقات فراغتشو با انواع و اقسام کتاب ها پر می کرد...
همون زینب که وقتی دلش می گرفت فقط هانیه دلداریش می داد...
میگن تو آخرت آدما پشیمون میشن.....میگن خدایا ای کاش هیچکدوم از آرزوهامونو برآورده نمیکردی....
من الان پشیمونم.....میدونم که دنیا و آخرتم بر باد رفته.....
سپیده کجایی؟؟ بیا کمک...............
یه سرچ کن ببین چه جوری میشه، آدم کلا خودشم delete کنه؟
نه دوست دارم زندگی کنم نه خودمو آماده مرگ کردم.....
از مرگ می ترسم چون اونجوری که باید زندگی نکردم....
از زندگی کردن بدم میاد چون هرچی می گذره گناهام پر رنگتر میشه.....
یه مدت هاج و واج اینو اونو نگاه می کردم....با خودم میگفتم خدایا اینا انقدر ازت دورن.....چرا انقد گناه؟ یعنی عذاب وجدان نمی گیرن؟ چرا به هیچی اهمیت نمیدن؟
با خودم میگفتم یعنی چه جوری میشه که آدما اینجوری میشن......یه سری کارا که یه زمان براشون ارزش داشته بی ارزش میشه؟؟؟ چه جوری انقد بی غیرت میشن و غرق در گناه های جور واجور؟
اما نمیدونستم که گناه انقد.......
عین یه باتلاق میمونه.....آدم هی دست و پا میزنه بیاد بیرون....اما بیشتر غرق میشه......
وای ی ی ی ی خدا................