Lustrous moon & venus & love

God is one


یاد گذشته................

همشو پاره کردم .

همه اون کاغذ ها،نامه ها ،و تمام خاطراتی که داشتم.
همه اون چیزایی که به اون ربط داشت رو ریختم دور،همونی که به خاطرش این وبلاگو زدم.
میخواستم ازش بگم اما نشد،عشق سپیده فرصت نداد.
باورم نمیشه یه روزی واسش جونمو میدادم،ولی حالا  کسی که یه روزی جونمو براش میدادم  و دائم به یادش بودم شده یکی مثله بقیه.
آخه چه جوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عشق چند ماهه سپیده عشقه 6 سالمو از بین برد،فکرشم نمیکردم یه روزی فراموشش کنم،ولی الان نه تنها فراموش شده بلکه هرچی ازش داشتمم مستقیم رفت تو آشغالی،این یعنی اینکه حاضر نیستم اون خطراتو  به یاد بیارم و حتی یه لحظه هم  بهشون فکر کنم.
انگار همه چی تو یه لحظه پاک شد،الان خیلی ها فکر میکنن هنوزم عاشق اونم ولی . . .
بیخیال.............................
وای که چقد سرمون شلوغ بود ،در  تکاپوی رفتن آقاجون و مادر جون  به سفر حج ،دقیقا 89.7.30 بود که یه مهمونی توپ واسه رفتنشون گرفتن و 89.9.5 هم مراسم ولیمه.
ولی خدایی خیلی خوش گذشت،خصوصا برگشتشون که کلی مهمون داشتن ،وای که  چقد میخندیدیم.
خیلی ها مشتاق زیارت خونه خدا هستن ،ایشالا همه با هم.
ضمنا آقا حمید یه آیدی لطف کنید تا من مزاحمتون بشم.

چهار شنبه 28 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

نمی بخشمت اما...........

.... بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي .... بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر دلي كه برايم شكستي .... .. بخاطر احساسی كه برايم پرپر كردي ..... نمي بخشمت .... بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي ..... بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي .... و مي بخشمت بخاطر عشقي كه بر قلبم حك كردي

این جرم من است

عاشقی

چهار شنبه 28 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

.........

بی نگاهِ عشق مجنون نيز ليلايي نداشت
بي مقدس مريمي دنيا مسيحايي نداشت

بي تو اي شوق غزل‌آلوده‌يِ شبهاي من
لحظه‌اي حتي دلم با من هم‌آوايي نداشت

آنقدر خوبي كه در چشمان تو گم مي‌شوم
كاش چشمان تو هم اينقدر زيبايي نداشت!

اين منم پنهانترين افسانه‌يِ شبهاي تو
آنكه در مهتاب باران شوقِ پيدايي نداشت

در گريز از خلوت شبهايِ بي‌پايان خود
بي تو اما خوابِ چشمم هيچ لالايي نداشت

خواستم تا حرف خود را با غزل معنا كنم
زير بارانِ نگاهت شعر معنايي نداشت

پشت درياها اگر هم بود شهري هاله بود
قايقي مي‌ساختم آنجا كه دريايي نداشت

پشت پا مي‌زد ولي هرگز نپرسيدم چرا
در پس ناكاميم تقدير جاپايي نداشت

شعرهايم مي‌نوشتم دستهايم خسته بود
در شب باراني‌ات يك قطره خوانايي نداشت

ماه شب هم خويش مي‌آراست با تصويرِ ابر
صورت مهتابي‌ات هرگز خودآرايي نداشت

حرفهاي رفتنت اينقدر پنهاني نبود
يا اگر هم بود ، حرفي از نمي آيي نداشت

عشق اگر ديروز روز از روز‌گارم محو بود
در پسِ امروز‌ها ديروز، فردايي نداشت

بي تواما صورت اين عشق زيبايي نداشت
چشمهايت بس كه زيبا بود زيبايي نداشت

 

چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

دل تنگم................

دل تنگم!

دل تنگِ خیلی چیزها

دل تنگ این همه دل تنگی ها

چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!

دل تنگم

دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی

دل تنگ این همه نبودن ها

دل تنگ این همه دل تنگی ها

دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست

دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست

 و تمام هست هایی که نیست!

حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!!

دل تنگ تر نیز خواهم شد

می رسد روزی که بگویم:

دلم برای آن روزها ی دل تنگی تنگ شده!!

چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

دلم گرفته .........

دلم برات تنگ شده خدا جونم

زینبت دوباره داره بی راهه میره

فقط خودت میتونی کمکش کنی،فقط خودت میتونی آرومش کنی،اگه نگاش نکنی بیچاره تر از بیچارس

خدا جون یادت نره دستشو ول نکنی،اون هنوز زینب کوچولوی خودته.

خدا جون دوست دارم

تو خدای همیشگیم هستی
 

چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

فقط سپیده

هرچه پیش آید،دوستی ما پا برجاست  

من و تو،

 دوستان دیرینه ایم

فراسوی

اشک ها و لبخند هایمان

چیزی

 نهفته است،

چون پیوندی

جاودانه.

هر جا که باشیم

وهر قدر که زمان بگذرد

همواره قلب های ما

به شیوه ای بی همتا

با هم خواهد بود

واین احساس

چون حقیقتی جاودانه

در قلب من

عزیز خواهد ماند

بادا که در جهلن گذرا

احساس مان

نسبت به هم

پابرجا بماند

فقط

سپیده

چهار شنبه 26 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

فقط سپیده

 دوست

رقیب

نمی شود،

سروری است خالصانه

از پیروزیهایت

دوست

مایه دلگرمی ست

در نابسامانی ها،

دوست

نیمه ی دیگر توست

همان که بی او

به کمال نخواهی رسید،

سپاس تو را سزاست

که دوست منی

فقط

سپیده

سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

فقط سپیده

دوست

فراتر از

مجموعه خاطرات است،

دوستی

زمان و مکان را درمی نوردد

نیاز را پیش بینی می کند

و به شتاب حمایت می کند

می گوید؛

"تو را به پاس آنچه هستی می پذیرم"،

ناکامی هایت را درک می کند

دوستی

حامی و پرورنده است

بی نیاز قدردانی،

در لحظه های آرامش و پریشانی

هردو

حضور دارد

دوستی،

عشقی است برای تمام فصول.

 

فقط

سپیده

 

سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

بابا به چه زبونی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط سپیده..................

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،سپیده،

جمعه 22 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

محل زندگیه جدید!!!!!

اینجا ایران است،سرزمینی خوش آب و هوا.

سحرگاهان باد خنک گونه آدمی را نواز ش می کند،آفتابش سوزان است،خطه ای که من در آن زندگی می کنم رو به رشد است،سکوتی همه جا را فرا گرفته است.
خبری از ساختمان های چند طبقه شهر نیست،اینجا همه خانه ها ویلایی و یک طبقه اند.
به هنگام ظهر و نزدیک غروب صدای جیک جیک گنجشک ها لحظات آدمی را رویایی می کند.
مقابل هر خانه ای درخت های عظیمی قد برافراشته است.
گذشتن از هر خیابان به منزله این است که در شهر از محلی به محل دیگر رفته ای.
طول و عرض خیابان ها بسیار است.
در محله ماسکوتی بسیار زیبا برقرار است،آرامش بسیار خیابان ها امکان این را به وجود می آورد که به راحتی دنده 4 و 5 ماشین را لمس کرد.
پدرم به فکره زیبای کوچکی است همان زیبای کوچکی که مدت هاست منتظرش بودم و آن چیزی نیست جز پراید دانشجویی.
کم کم سعی دارم خودم را بیشتر با شرایط وفق بدم.
سگ های دوره گردی که در حال جمع شدن هستن مرا به یاده روستاها می اندازد.
به علت وجود گل و گیاه و درخت و فضای سبز بیش از حد این منطقه حشرات بسیاری وجود دارد و در اندک روزهایی که مقیم این منطقه شدیم این سعادت نصیب ما شده که بتوانیم زندگی مگس ها و دوستانش را از نزدیک لمس کنم،از جمله دعوای دو مگس،مگسی که خود را می خواراند و چیزهای دیگری از زندگی بسیار مفید شان.
دیروز برای اولین بار مارمولکی را به ابدیت فرستادم.
جو دانشگاه نیز خوب است یعنی با این شرایط بی نهایت عالی ، مگر می تواند بد باشد.
استاد زبان ما آقایی آذری زبان با لهجه ای شیرین است که هر کلمه ای که از دهان ایشان تراوش می شود ما را به خنده ای نیم ساعته مهمان می کند.
نرگس جان اولین دوست دانشگاهی من است که کمی تا قسمتی صمیمیت بین ما ایجاد شده است.
دختر به ظاهر آرام و متینی است و ظاهری شایسته دارد.
گرچه هیچکس برایم فقط  سپیده نخواهد شد ولی شاید بتواند  مانع تنهایی شود.
روزها به سرعت برق و باد در حال طی شدن است و من در انتظار حقیقتی روشن.
آه ...................................باید مغتنم شمرد این لحظات به ظاهر خوشایند و زیبای زندگی را.
امید این است شما هم از روز و شب سپری کردن خود راضی باشید یا اگر نه ،سعی کنید، امکانش وجود دارد،هیچکدامتان شرایطی سختر از من ندارید..........................................................
سختر از این که دور افتاده ام؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سختر از این که باید میماندم ولی روزگار گفت :"جور دیگر بمان"
پس شکوفه بده همچون نیلوفرها در هر صبح زیبا،
قد علم کن همچون سرو،
و زیبا باش همچون بنفشه.
سپیده دم نزدیک است....................................................................................

دوستتان دارم.

فقط سپیده

سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

عشق است معین

 

مخور غم گذشته

گذشته ها گذشته

هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته

به فکره آینده باش

دلشاد و سرزنده باش

به انتظار طلعت خورشید تابنده باش

عمرکمه صفا کن

رنج و غمو رها کن

اگه نباشه دریا

 به قطره اکتفا کن

عمرکمه صفا کن

گذشترو رها کن

اگه نباشه دریا

به قطره اکتفا کن

.

.

.

قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشته

نکن گلایه از فلک

این کاره سرنوشته

قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشته

نکن گلایه از فلک

این کاره سرنوشته

عمرکمه صفا کن

رنج و غمو رها کن

اگه نباشه دریا

به قطره اکتفا کن

عمرکمه صفا کن

گذشتو رها کن

اگه نباشه دریا

به قطره اکتفا کن

.

.

زندگی شاه است
غمگینش مکن

.

.

.

عمر گران میگذرد خواهی نخواهی

سعی بر آن کن نرود رو به تباهی

مطلب دل را طلب از سوی خدا کن

زان که بود رحمت او لایتناهی

آب کمه صفا کن

رنج و غمه رها کن

آگه نباشه دریا

به قطره اکتفا کن

عمر کمه صفا کن

گذشترو رها کن

اگه نباشه دریا

به قطره اکتفا کن

فقط سپیده

 

 

یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

فقط سپیده

دوستی تو،گنج من است

گنج های زندگی هرکس

نادیدنی است

ودست نیافتنی . . .

بی حساب است

و تعیین بهای آن

محال.

قابل خریداری نیست

که به رایگان داده می شود.

این هدایای نفیس

به من ارزانی شده،

زندگی ام را دگرگون ساخته

واین همه به برکت دوستی توست؛

درک راه های بی شمار

صداقت در اندیشه و احساس

خنده های مشترک

و صبوری ات در همه حال.

دوستی تو

گنج زندگی من است

با ما می شکوفد

فزون تر می شود

و همواره در زندگی ام

پابرجا خواهد ماند.

فقط سپیده

شنبه 17 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

داریوش چی میگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عشق به شکل پرواز پرندس

عشق خواب یه آهوی روندس
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشندس
من میمیرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده از عشق
تا قیامت، هر لحظه زندس
من میمیرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن
اوج پرواز یه  پرندس
تو که معنای عشقی به من معنا بده
 ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از لب به دیوار
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بدر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادقه، عصیان من ،بیداری ام باش
عشق گذشتن از مرز وجود
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
من راهی شدم نگو که زوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده
تو که معنای عشقی به من معنا بده
ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از لب به دیوار
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بدر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادقه،عصیان من، بیداری ام باش
عشق گذشتن از مرز وجود
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم، نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
اما اون که عاشقونه جون سپرده ،هرگز نمرده

فقط سپیده

شنبه 16 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

اینم از زندگیه ما

من اینو دوست دارم اون یکی دیگرو.

من به این محبت میکنم اون به یکی دیگه.

من به خاطره اون میمیرم اون به خاطره یکی دیگه.

من عاشق اینم اون عاشق یکی دیگه.

این چه زندگیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مینا  مرجان و دوس داشت مرجان یکی دیگرو

شیوا سمانه رو دوس داشت سمانه پرستورو و پرستو یکی دیگرو

مهسا شادی رو دوس داشت شادی مرتضی رو و مرتضی یکی دیگرو . .

به قول دوستمون که میگه : پایانحکایتمشیریننیستمنعاشقاوبودماوعاشقاو. . .

داشتم به این فکر میکردم که کاش آدما قدرهمدیگرو  میدونستن.

بابام اینجوری.............................

مامانم اونجوری..........................

ولی من خر قدرشونو نمیدونم.

به خاطره من این همه سختی و مشکلات رو دارن میتحملن  اما کیه که تشکر کنه ؟

تازه یه چیزیم طلب کارم.

امروز یعنی پنجشنبه 90.7.7  رسما اثاث کشی کردیم ،

تقریبا کل فامیلای درجه یک بودن و ما رو بدرقه کردن،کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خاک تو سر من با این انتخاب رشتم.

راه ها شلوغ بود به خاطره همین  اونجوری که میخواستیم نشد ولی خب تقریبا جابه جا شدیم.

یه چن نفری رفتن اما دو تا مادربزرگا و پدربزرگ و عمه و میلاد شب رو موندن خونمون البته با اصرار ما.

خیلی سعی کردم مثل همیشه  مصغره بازی دربیارمو بقیه رو شاد کنم ولی این بغض لعنتی نمیذاشت ناچار،مجبور شدمو رفتم زیر پتو یه دل سیر" گ ر ی ه " کردم. بچه ها اومدن پیشم ....................

زینب جون نباید بخوابه ...............

 اول یه داد زدم سرشون ولی بعدش  بلند شدم و  تا میتونستم اسباب خندشونو فراهم  کردم..........

بیچاره مامان و بابام ، به خاطره من چیکارا که نمیکنن،اما من ........................همش ناراضی و ناشکر.

البته کلا مدل من اینجوریه  ،یه چیزو دیر باور میکنم تا میام خودمو بهش عادت بدم از دستش میدم.

همش تو همه چی یه جوری نه میارم و ..........

یادمه هر وقت با مریم و مینا و هانیه میرفتیم بیرون دعوامون میشد به خاطره همین از دفعه های بعد بچه ها طی میکردن زینب جان شما خفه میشی و ساز مخالف نمیزنی،البته  همیشه من حق داشتما ولی اونا 3 تا بودن نمیشد زور گفت.

درسته از محلمون خوشم نمیومد ولی الان اونجا واسم شده وطن،بروبچ یه سوال،این مردم چه جوری از مرز ایران رد میشنو بیخیال  وطن میشن و یا علی د بدو که رفتیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آهان فهمیدم اونا وابستگی ندارن،اگه اونا هم یه سپیده مانندی  داشتن که نمیذاشتن برن.

زینب جون خودتو کنترل کن.............................هیچکس اختیارش دست خودش نیست.

درسته دین و زندگی پیش دانشگاهی میگفت اختیار ارادیه ولی چیزی جز ضر زیادی نیست.

بابا لامذهب نمیشه کاریش کرد، یه جوری رفته تو و  واسه خودش جا باز کرده که عمرنیاش بیاد بیرون.

سپیدرو میگم..............................................

گاهی به حال و روزه خودم خندم میگیره وعین عوام به خودم میگم:"آخرش که چی"؟ ولی لحظه ای طول نمیکشه که  صریح جواب میدم فقط  همین که بتونم دوست خوبی براش باشمو تا آخر بهش خدمت کنم.

کلا عاشق این حرکتم، این که به هر نحوی شده به مردم کمک کنم و در حد توان مشکلاتشونو حل کنم.

مامان همیشه میگه  عین باباتی واسه کار مردم میدویی اما به خودت که میرسه   میگی حالا وقت هست.

بیچاره بابا هم سر این مهر و محبت زیادی نسبت به هر کسو ناکسی خیلی کباب شده ولی  نتونسته ذاتشو متحول کنه.

خدا جون این سال آخری بیکار بودی مارو عاشق کردی؟

آخه این چه قسمتیه؟

البته یک اپسیلون ناراحت نیستم چون واقعا دوسش دارم ولی

خب این آشیه که خودت واسم پختی، نگو نه که اگه تو اراده نکنی برگی از درخت به زمین نمی افته  چه برسه به مساله بزرگی همچون  عاشقی،جسارتی نمیکنما، کاریه که شده ولی عنایت بفرمایید صبرو تحملشم لطف کنین که تلف نشیم یا که اگه زیادی بهمون لطف دارین  اشک شبانه روزی عنایت بفرمایید تا این بغض لعنتی خفمون نکنه  فقط زیاد نباشه تا جایی که بشه چشارو عمل کرد و این عینک لعنتی رو زمین گذاشت  کافیه.

1.5 هست،1.5 دیگه میخواد، دیگه خودتون میدونید چقدر باشه خوبه.

شنبه رفتیم پرونده فاطمه  و یه سری کارای خورده ریزرو انجام دادیم و من تا  او ضاع و احوال و مناسب دیدم یه مشت اراجیف سر هم کردم و از خونه زدم بیرون 3 تا 6 بیرون بودم اون چیزایی که گفتم و انجام دادم ولی 45 مین  پیش سپیده بودم

آخ آخ از سپیده بگم ،چه پذیرایی که ازمون نکرد اولش  داشت میبرد بالا اما آخرش میگفت زینب برو دیگه.

یاخچی اولده جدمدیم اوسد(خوب شد نرفتم بالا)

یاد پریا افتادم یهو جو گیر میشد تمام مطالب وبشو ترکی مینوشت،خیلی جالب میشد.

ولی یه چیزی کل همسایه های سپیده اینارو دیدیم،هر 10 مین یکی اومد و رفت و کلی ثواب 69 تایی بردیم.

ولی آخرش دلم نمیومد خداحافظی کنم، بیچاره حق داشت بیرون کنه............

"خب برو نمیخواد خداحافظی کنی"

4تا بوس آخرو کاملا یامه ، وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی که چه حالی داد،حیف که نذاشت همین جوری ادامه پیدا کنه.....................ولی خوب بود،چسبید.

تابرسم خونه هوا تقریبا رو به تیره شدن بود  آخه یه سرم به کافی نت زدم، کلی فکر کردم که بابت 3 ساعت بیرون بودنم چی باید ببافم که به محض ورود جز سلام چیزه دیگه ای مطرح نشد البته اینم لطف پدر و مادر بود که پیش جمع خرابمون نکرد.

شب هم برگشتیم  محل سکونت جدید.......................................................................

آره بابا فعلا فقط سپیده

شنبه 16 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

تشکر.................................

 

 

 

 

ما هم رفتنی شدیم 

 شاید قسمت این بود چون هر جوری فکر میکنم میبینم همه چی مناسبه،فقط باید رو خودم کار کنم و خودمو  با محیط و شرایط  از جمله دوری نسبت به دوست و آشنا وفق بدم......

اونم که شدنی.....

 

 

 

 

آدم میتونه به هر شرایطی عادت کنه،فقط 1 ماه لازمه

 

 

 

 

راستی سپیده جونمو بعد از 55 روز دیدم البته امروز نه، دقیقا روز 90.6.30 ساعت

 

 

 

 

10:26 دقیقه بود که بهش رسیدمو طبق معمول از دور اوج گرفتمو پریدم بغلش

 

 

طوفه ای ناقابل را نثارش کردم،امیدوارم به دردش بخوره. 

 

 

 

راستی یه چیزی  " خاک تو سر اونایی که دروغ میگن" متنفرم ازشون.

 

 

 

 

خدایا کمکم کن هیچ وقت دروغ نگم.

 

 

 

 

فعلا . . .

 

 


 

 

 

 

یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

فقط سپیده

 دوست دلبندم

بیش از

گذشته

گرفتار توأم،

تو از میان دوستانم

صمیمی ترینی...

و می خواهم بدانم

به پاس آنچه از سر گذرانده ایم

به پاس همه ی آن قسمت کردن ها

دلگرمی ها

ندانم کاری ها،مشقت ها

و خلسه های با هم بودن

صمیمانه تو را

سپاس می گویم.

آیینه ی چشمان من

و چهره ی خندان تو؛

انعکاس دوستی بی همتا

که دنیای مرا

زیباتر ساخته،
تو را سپاس...

که دوستی ات را

با من سهیم شده ای.

 

فقط

سپیده

شنبه 3 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

فقط سپیده

 پیوند ما،چه بی همتاست

ای نازنین ترین دوست

چه روزها که با هم بوده ایم

وچه حرفها که بر لب رانده ایم

از رویاها و آرزوهامان.

گاه در رنج های هم شریک شده

گاه موجب رنجوری هم بوده ایم

با این وجود

پیوندمان هم چنان باقی است

گویی در اعماق وجودمان رخنه کرده،

سرچشمه آرزوها

اعمال گذشته

و امیدهای آینده است.

اعتماد کرده ایم

وعاشق شده ایم؛

محرم اسرار هم،

و به هم دست یاری داده ایم

در خوشی ها و ناخوشی ها،

بادا که پیوندمان
با گردش روزگار

محکم تر شود

فقط

سپیده

جمعه 2 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

فقط سپیده

تو را سپاس،به پاس دوستی

همواره می اندیشم

چقدر باید

تو را سپاس گویم

به پاس دوستی مان،

اما گویی این لحظه

هرگز فرا نمیرسد

پس تمنا دارم

بدان که من

همواره در اندیشه ام

حتی اگر

مهر سکوت بر لبانم باشد

و چه مغرورم

که تو را دوست خود بنامم،

دوستی ما

نقطه ی عطف

زندگی من است،

از صمیم قلب تو را سپاس

که دوستی ات را با من

سهیم شده ای

 

فقط

سپیده

جمعه 1 مهر 1390برچسب:,  توسط  Desert Rose  |

 

 



لحظه رفتنیست و خاطره ماندنیست........... تمام ادبیات عشق را به یک نگاه می فروختم ، اگر لحظه ای ماندنی بود و خاطره رفتنی .....


 

Memorabilia of my life 1
Beautiful & lovely Poems
Religion
Sentences of advice
Poems about Friend
Victory in this world and hereafter the shrine of Imam Hussein
Short Story
Memorabilia of my life 2
Memorabilia of my life 3
Advice of Devil
Memorabilia of my life 4
Memorabilia of my life 5
First love
Memorabilia of my life 6
Memorabilia of my life 7
Memorabilia of my life 8
Memorabilia of my life 9
New chapter of my life

 

 روزمره گی
 روز پنجشنبه 96.2.7
 گوشه از خاطرات اواخر فروردین 96
 سومین باری که با هم بودیم 96.1.23....
 دومین باری که با هم بودیم 1396.1.21
 نوروز 1396
 تولد 24 سالگی...95.11.23.....
 یکی از نشانه های دیوونگی...
 برای اولین بار 95.12.25
 روز چهارشنبه 95.7.28
 ماه رمضـــــان 95 (سفـــــر به مشـــهد و تبریــــــز)
 روز چهارشنبه 95.2.15
 نوروز 95
 جشـــن تولــد بیست و سه سالگیـــم
 نیو لوکیشن!
 امتحانات ترم آخر ......خرداد 94
 از 24 تا 26 اردیبهشت.....
 آخرین روز دانشگاه 94.2.23.................
 دو شب پرهیجان
 خانم ....... <3
 وقایع و اتفاقات3
 وقایع و اتفاقات2
 وقایع و اتفاقات
 دیدارررررر هایم با عوووشقم در ایام تعطیلات....
 همینجوری.....
 شنبه شب...93.12.16.........
 روز سه شنبه 93.12.5.......روز مهندس و روز پرستار مبارک!
 سپیده.....!
 روز چهارشنبه 93.11.29.....اولین جلسه تو ترم 8......
 93.11.29.....روز عشق ایرانی مبارک!....
 همین الان یهویی بس که دلم گرفته بود......سه شنبه 8 شب 93.11.28....
 روز شنبه 93.11.25 .....دیدن سپیده برای سومین بار در سال 93......
 بامداد شنبه 93.11.25 ساعت 12:30 تا 1......
 23 بهمن 93..............پنج شنبه!
 عالـــــــــــــی
 این 10 روز
 خنده......دی.....
 یاد خاطرات.....93.11.10 ....آخره شب روزه جمعه.......
 این چن وقت.....
 وااااااااای آخره خنده س.......93.10.10........
 بازم یاده تو آجی گُلی......<3.....
 یه خاطره خیــــــلی خوووووووب <3 <3 <3.....93.10.3 تا 93.10.5.......
 هفته آخر دانشگاه در ترم 7
 از اینور اونور
 دو روزه دانشگاه
 دلم برات تنگ شده........یکشنبه 93.9.2 ساعت 22:30.........
 بازم دانشگاه.....
 شب 93.8.25........
 این روزا.........

 

مهر 1396
ارديبهشت 1396
فروردين 1396
اسفند 1395
بهمن 1395
مهر 1395
تير 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
تير 1394
ارديبهشت 1394
فروردين 1394
اسفند 1393
بهمن 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
مهر 1393
شهريور 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
فروردين 1393
اسفند 1392
بهمن 1392
دی 1392
آذر 1392
آبان 1392
مهر 1392
شهريور 1392
مرداد 1392
تير 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
اسفند 1389
بهمن 1389
دی 1389

 

Desert Rose

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فروزنده ماه و ناهید و مهر و آدرس solarvenus.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دانلود نرم افزار max plus
سامانه انتگرال گیری آنلاین
من و سپیده
computer
به امید غروب یاس و طلوع امید
یه وب مثل نویسنده اش
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

RSS 2.0

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 76
بازدید ماه : 74
بازدید کل : 6829
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 149
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 76
بازدید ماه : 74
بازدید کل : 6829
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 149
تعداد آنلاین : 1
('http://LoxBlog.Com/fs/mouse/048.ani')}

<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->