دیگع فراموشمون کردین آرررررررررررررررره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟................


بابا تازه یه سال شده آخه......
....
نرگس که میگفت تا آخره عمرم فراموش نمیکنم.......
.......
شیدا هم که دیگع کلا ازش خبری نیست........
...
عاطفه تو هم یادت نبود........
.......
پس فراموش شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...........
چقدر زود............!!!!!!!!!................
آخه هیچ کدوم یادم ننداختین.........25 اردیبهشت 92 رو..............پس حتما یادتون رفته دیگع......
....
اما الان من میگم:
تو تصور کن که بارون دونه دونه، رو گونه ات حس خوبی می نشونه
کنار ساحل دریا من و تو، دوباره زندگی و حرکت از نو........
چیزی یادتون اومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کلاس کنسل شد.......با صادقی بود......نرگس گفت بریم خونه زینب اینا املت درست کنیم.....به من نگاه کرد گفت پایه ای زینب؟؟؟؟ گفتم باشه.....همون روزی که قرار شده بود تو کلاس کناره هم نشینیم اما ناخودآگاه هر 4 تا کنار هم نشستیم......اون روز..........
.......
شیدا و عاطی هم که اکی دادن.........
اول رفتیم گوجه خریدیم...........کی یادشه از کجا گوجه ها رو خریدیم؟؟؟؟؟؟؟؟
از اون نیسان آبیه.....
....آخه مامان من همیشه میگفت جنس های اون خوبه.......
......آخـــــــــــــی.....
....
بچه ها یادتون میـــــــــــــــــــاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


بعد من رفتم دو تا بربری خریدم.......نرگس رفت 4 تا تخم مرغ خرید و 2 تا فلفل دلمه.........
رفتیم خونه ما.......
.....
گفتم مامان هوس کردیم املت درست کنیم........گفت چرا املت؟؟؟؟؟؟
......من خودم غذا گذاشتم....املت زشته.....
.....
گفتم نع باو چه زشتی....
... اینا که غریبه نیستن...........شما هم گفتین آره خاله ما خودمون هوس املت کردیم....
.....
نرگسِ کدبانو، گوجه ها رو با عاطفه خورد کردن.......
.....شیدا نظاره گر بود و من رقاص.....
......عاطی کمک میکرد...........
مامانم که لوبیا پلو گذاشته بود.......
.........
فلفل دلمه ها رو من خورد کردم......
.....عاطی تخم مرغ ها رو تو پیش دستی شکوند تازه میخواست تو همون پیش دستی هم بزنه که نرگس گفت نگاه کن به ظرفش میخواد تو همون ظرف هم بزنه......
......
علیرضـــــــــــا روزگار....................دستاتو بذار توی دستـــــــــــم.......

.....
همیشه تو این تیکه آهنگ یاده عاطفه میفتم...
....آخه سرسفره بودیم گفتم دستاتو بذار توی دستام دستشو گذاشت توی دستم.....

............
نرگس گوشیشو با گوشی خاله ش عوض کرده بود....
......داشت اس ام اس بازی میکرد که مامان اومد.....ای نرگس بَد......
.......
املت تو حلق نرگس گیر کرد......
.......با دست راست اومد رو پای راست و زیر چشمی منو نگاه کرد...
....باران یا لاله؟؟؟؟؟....
.......
من نمیدونم دیگع اگه یادتون رفته باشه خیلی نامرید......


نه خداوکیلی کدومتون از 25 اردیبهشت یاد کردید؟؟؟؟؟؟........
.....
اون روز هی این آهنگ تکرار میشد.......نرگس گفت أه زینب آهنگ رو عوض کن دیگه.....گفتم ببین این باعث میشه تو ؛ ساله دیگه سهله، اگه 10 ساله دیگه هم این آهنگ رو گوش بدی یاده امروز بیفتی و بگی أأأأأأأأ............یادش بخیر یه روزی رفتیم خونه یه زینب نامی املت خوردیم یکم مسخره بازی درآورد ما هم خندیدیم.....
.....خدا رحمتش کنه........
....
شیدا چشاشو درشت کرد و گفت یه بار توو عمرش یه حرف راست زد این زینب......
...
اگه تند تند آهنگ عوض میکردم که الان روزه املت یادتون نمیموند.....
......
نگاه نکن الان تحویلمون نمیگیری نرگس خانوم....
......پارسال دوسمون داشتی...
....ولی ما همونجورییم....
...مثله پارسال..
...تو سرت شلوغ شده اما ما خیلی بهت فکر میکنیم....
......خیلی خاطره داریم باهات.......جزء بهترین دوستامونی........فراموش نمیشی.....
..........
شیدا نمیدونم چرا یاده اون روزای پشمی افتادم......
..........یعنی روزایی که خونه ما پره پشم بود.....
...یادته مامان چقد باهات شوخی میکرد؟؟؟؟
......خیلی دوست داره...
.....همیشه میگه شیدا چیکا ر میکنه؟؟؟......
..بعضی موقع ها هم بهت زنگ میزنه.....
....میگم والا منم ازش بیخبرم.....
..اونم مارو فراموش کرده......راستی کجایی؟؟؟؟...دلم برات تنگ شده........
عاطی جووونم هنوزم از "تصور" سیر نمیشی؟؟؟؟؟؟......
....تو حیاط داشتیم والیبال بازی میکردیم بعد از کلی گریه گفتی زینب اون آهنگ رو واسم بلوتوث کن...
......من برات بلوتوث کردم یا خودت دانلود کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...
......بابا همون 11 خرداد 92 رو میگم....
.....اونموقع که نرگس و شیدا رفتن هله هووله بخرن....
.....
بُغــــــــــــــــــــــــض........

.....
یک سال گذشــــــــــــــــت.......
........